Title of article :
السحر الحلال (اعاده النظر في فكره بايزيد البسطامي من خلال قصه شمس الدين والمولوي)
Author/Authors :
منظمي، اردشير نويسنده استاديار Monazzami, Ardeshir , ميرزايي الحسيني، سيدمحمود نويسنده استاذ مساعد في قسم اللغه العربيه و آدابها بجامعه لرستان MirzaeyAlhosainy, Mahmmud
Pages :
17
From page :
153
To page :
169
Abstract :
اين مقاله در صدد بررسي انديشه بايزيد بسطامي در پرتو شطحيات او و پژوهش در آرا صوفيان و عارفان وصاحبنظران مطرح در تاريخ عرفان اسلامي پيرامون موضوع مذكور است. در نخستين برخورد آفتاب تبريز و برناي بلخ در شهر قونيه پرسشي به ميان آمد كه كيان ذهني مولوي را به آشوب كشاند. اين پرسش دو نيمه داشت كه يك نيمه آن شطح گونه اي از بايزيد بسطامي بود. در اين پرسش شمس تبريزي اينگونه از مولوي پرسيده بود كه: پيامبر برتر است يا بايزيد؟ و اگر پيامبر برتر است كه هست، از چه روي بايزيد گفته است: «سبحاني ما اعظم شاني» و پيامبر فرموده است: «ما عرفناك حقّ معرفتك.» اين پرسش دو نيمه اي از دو گزاره برخوردار است كه دومين گزاره، مشروع و معروف و مقبول است؛ اما گزاره نخست شطح گونه اي است كه هر ذهن با معرفتي را درگير مي كند. انعكاس سخن بايزيد بعدها در متون عرفاني نگاه جانبدارانه شيوخي چون امام اسماعيل مستملي بخاري، امام محمد كلاباذي، عطار، و مولوي... را موجب شده است و نيز برخوردار از تحليلي نيكو توسط مشايخي همچون بونعيم اصفهاني، بونصر سراج، و خواجه قشيري گشته است. آنچه از ميان اين سخنان در باب شطح بايزيد قابل تامّل است را مي توان در چهار بخش طبقه بندي كرد: تنگ ظرفي بايزيد، شطحيات و تندگويي هاي او، بايزيد دانايي كه تظاهر به ديوانگي كرده، و سرانجام وجود مهر خدايي در دل بايزيد.
Abstract :
This paper attempts to examine Bayazidʹs thoughts according to his shathiyat1 and research in Sufi and mystical people and clear-sighted persons who are highlighted in Islamic mysticism history about foregoing subject .In the first meeting of the sunlight of Tabriz (Shams-e-Tabrizi) and young teacher of Balkh (Mowlavi) in Quniyeh. A question caused commotion in Mowlaviʹs thought . This question has two halves, one half is a Shateh like Bayazid Bastami. In this question Shams Tabriz asked Mowlavi: "Who is superior , prophet or Bayazid ?If prophet is superior and of course he is superior, why Bayazid has said: I am pure and what a superior position I have and prophet has said,: I havenʹt known you, in proper condition .These two halves question have two predicates that second predicate is legal, famous and acceptable, but the first predicate is shath like statement that involves every knowledgeable mind. Reaction of Bayazibʹs speech causes support of religious dignitaries such as :Imam Ismael Mostamali Bakhari ,Imam mohammad Kalabazi , Atar and movlavi ,….And colludes suitable analysis by religious dignitaries (sheikh) such as Abnaeim Isfahani ,Abu nasr Seraj and Khajeh Qosheiri. Whatever is considerable in Bayazidʹs shath can be classified in four chapters: his narrow—mindedness ,shaths and his harsh speech, Bayazidʹs knowledge, that is simulating madness and Godʹs love in Bayazidʹs heart.
Arabic abstract :
ترمي هذه المقاله الي دراسه فكره بايزيد البسطامي في ضو شطحياته، والبحث في آرا العارفين والصوفيين المعروفين في تاريخ العرفان الاسلامي حول الموضوع المذكور اعلاه. في اللقا الاول بين شمس الدين التبريزي ومولانا جلال الدين البلخي في مدينه قونيه، طرح سوالٌ اثار بشدّه كيان مولانا الذهني والفكري. ساله شمس الدين: محمد(ص) افضل ام بايزيد؟ ومع انّنا نعتقد انّ محمدًا افضل من بايزيد، فلماذا قال بايزيد: "سبحاني مااعظم شاني" وقال الرسول(ص): "ما عرفناك حقّ معرفتك". هذا السوال يتشكّل من قضيّتين: القضيه الاولي هي قضيّه شطحيّه اشغلت بال اهل المعرفه، والقضيه الثانيه، قضيه مشروعه ومقبوله ومعروفه. اصبح للشّطح البايزيدي صدًي واسعٌ في الاوساط الصوفيه، وادّي الي ظهور اتّجاه انحيازي من جانب شيوخ كبار مثل الامام اسماعيل المستملي البخاري والامام محمد الكلاباذي والعطّار والمولوي وغيرهم. والي جانب هذا الاتّجاه ظهرت تحليلات علميه جيده بقلم شيوخ بارعين مثل ابي نعيم الاصفهاني، ابي نصر السرّاج والقشيري. اذا تامّلنا في آرا اهل المعرفه والتصوّف وشارحي شطحيات بايزيد البسطامي نستطيع ان نصنّفها في اربعه اقسام: قلّه قابليه بايزيد، الشّطح البايزيدي، بايزيد كنموذج من عقلا المجانين والحبّ الالهي عنده.
Journal title :
Astroparticle Physics
Record number :
1346465
Link To Document :
بازگشت