چكيده :
نخستين مساله مورد بررسي در اين پژوهش ، بررسي امكان يا عدم امكان سلب حق عزل وكيل است . اصول كلي حقوقي مبين اين است كه از طرفي حمايت از شخصيت انسان ايجاب مي كند سلب حقوق مدني وي به طور كلي ممنوع باشد و از طرف ديگر همين امر اقتضا دارد كه در اعمال حقوقي خود تا حدي آزادي داشته باشد و بتواند به طور جزيي قسمتي از حقوق مدني را از خود سلب كند. حق عزل وكيل در عقد وكالت از جمله حقوقي است كه موكل با توجه به ماهيت اين عقد از آن برخوردار است و اگر مصالح و منافع طرفين اقتضا كند مي توانند براي تثبيت رابطه خود اين حق را سلب نموده و بدين طريق رابطه خود را به نحو اطمينان بخشي ثبات بخشند. بررسي طرق تحقق وكالت بلاعزل و محدوده آن و آثار مترتب بروكالت هاي مزبور مسيله مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. بررسي و تبيين ماهيت رابطه قراردادي طرفين در فرضي كه اراده باطني آنها از انعقاد وكالت تحقق امر ديگري است و طرفين براي گريز از پاره اي محدوديتها رابطه خود را در سرپوش عقد وكالت پنهان مي دارند امري ضروري است كه در تعيين آثاراين وكالتها موثر خواهد بود.