چكيده :
مارسل پروست ، يكي از پيشگامان رمان نو، قواعد سنتي شخصيت پردازي را زير پا مي گذارد تابه گونه اي نو به پرورش شخصيت هاي خود بپردازد. قهرماناني كه مدام در حال تغييرندو هرگز به راحتي بازشناخته نمي شوند. اين پايان نامه تحقيقي است درباره يكي از مهم ترين شخصيت هاي رمان در جستجوي زمان از دست رفته . قهرمان مذكور آلبرتين نام دارد و شخصيتي ناشناخته و نيافتني مي باشد. بخش اول به بررسي تكثر گونه گوني و تناسخ هاي پي در پي اين قهرمان مي پردازد. در بخش دوم برجنبه راز آلود و اسرارآميز وجود او كه درهاله اي از ابهام قرار دارد تاكيد شده است و در بخش پاياني به پوچي و بيهودگي عشق اشاره مي شود كه نه تنها باعث اتحاد و روح نمي شود. بلكه تحت تاثير حسادت و تمايلات متناقص ، جز ايجاد توهم و ناكامي ثمري ندارد.