عنوان :
بررسي معناي ايده اليسم در فلسفه كانت
پديدآورندگان :
منصوري حميد نويسنده , اژه اي محمدعلي نويسنده
نام دانشگاه :
دانشگاه اصفهان
كليدواژه زبان طبيعي :
ايده اليسم فلسفه كانت ، ابهانويل رده علوم انساني
چكيده :
نظريه ايده اليسم اسعلايي مشتمل بر اين آميزه است كه ما هرگز در هيچ موردي خود اشياء را نمي شناسيم بلكه فقط پديدار آنها را مي شناسيم . همه اجسام به اضافه مكان و زمان چيزي نيستند، جز تصوراتي كه در ما اين تيوري به طور خلاصه متشكل از عناصر ذيل مي باشد: 1- اثبات ايده البته مكان و زمان به عنوان شرايط ماتقدم هر ادراك حسي 2- تبيين اصول مشترك علوم و احكام رياضي به عنوان احكام تاليفي ماتقدم 3- دكترين ، فنومن و نومن 4- بيان نارسايي معرفت متافيزيكي در اثبات وجود ايدها 5- ابطال ايده اليسم كانت معرفت را محصول مشترك ذهن و نفس الامر اشياء مي داند، لذا عين و ذهن استعلايي را دو قطبي مي داند كه شناخت آدمي به محور آن دو به حركت در مي آيد. رمز ارتباط ذهن و عين در مفهوم تجربه نهفته است و اين عبارت نزد كانت دو معني دارد. نخست به معناي تجربيه حسي كه ماده آن در عين و صورت آن را حساسيت مهيا مي كند. دومين معناي تجربه ، تاليف پديدارهاست كه فاهمه با اطلاق مفهومهاي خود بر پديدارها تجربه به معناي علم را ايجاد مي كند و پديدارها و جودات ذهني اند...