عنوان :
تفسير زمان در فلسفه هايدگر
پديدآورندگان :
حيدري محمدحسن نويسنده , رستمي جليليان حسين نويسنده
نام دانشگاه :
دانشگاه بين المللي امام خميني
كليدواژه زبان طبيعي :
هايدگر زمان دازاين زمانمندي تاريخ وجود روشني بخش هنر و شعر رده علوم انساني فلسفه
چكيده :
هدف اصلي از اين نوشتار، تفسير زمان در فلسفه هايدگر است كه با اشاره اي اجمالي به تاريخچه تصور زمان در تاريخ فلسفه آغاز مي گردد و سپس : 1. تفكر هايدگر در اين باره ، در اين محورها يعني هستي -در )In-Sein( ، زمانمندي )Zeitlichheit( ، مفهوم تاريخ وجود )Seinlichkeit( دنبال مي گردد. 2. در سخنراني مفهوم زمان ، براي اولين بار، تفسير زمان به مفهوم دازاين پيوند مي خورد. از نظر او، زمان همان دازاين ، و دازاين همان زمانمندي )Zeitlichheit( است . او در اين سخنراني ، از آموزه حال )Befindlichheit( نيز در تفسير زمان بهره مي گيرد، در پايان نتيجه گيري مي نمايد كه بهتر است به جاي پرسش از چيستي زمان ، از كيستي زمان پرسش شود و بگوييم : آيا من زمانم هستم Œ 3. زمانمندي در فلسفه هايدگر با دو لفظ كه اختلاف ظريفي دارند، بيان مي شودفزمانمندي به معناي Zeitlicheit و Temporaliat . بنابراين بسط اين مفهوم در درس هاي تاريخ مفهوم زمان ، وجود و زمان و مسايل بنيادين پديدارشناسي پيگيري شده است . در وجود و زمان ، لفظ Zeitlicheit مبين ساحات زمانمندي دازاين است كه متناظر با آن ، داراي سه برون خويشي است كه اين سه برون خويشي معمولا به زبان متداول به صورت گذشته ، آينده و حال و يا با آموزهاي حال ، فهم ولوگوس نيز بيان مي شود. اين لفظ به صورت سه گانه زير در وجود و زمان آمده است Zeitlichheit=gewesend-gegenwartigende Zukunft : و معني اين سه گانه بدين صورت تعريف مي شود: دازاين از پيش در هستي خود، از خود پيش (جلوتر از خويش ) است و بدين معنا، معناي وجود، يا معناي وجود، حركت است . 4. تفسير هايدگر از كانت در آثار او با كاوش در مفاهيم بنيادين وجودمعناشناسي يعني مقولات از طريق شهود زمان پيگيري مي گردد. استدلال او اين است كه قواي بنيادي فاهمه و شهود در تخيل استعلايي ريشه دارند و ذات تخيل استعلايي ، زمان يا زمانمندي است . 5. در بحث تاريخ ، كليد ورود به تاريخيت ، زمانمندي دازاين دانسته شده است و با بحث در واژه عزم و به تبع آن ، واژه ارجاع در اين باره موشكافي شده است ...
يادداشت :
دانشگاه بين المللي امام خميني