كليدواژه :
Shahnameh , نظريه ي زمينه اي , داستان زال و رودابه , تحليل كيفي , تحليل روايتي , سيندخت , the story of Zal and Roudabeh , تيپ شخصيتي , Sindokht , Wisdom , شاهنامه ي فردوسي , Qualitative analysis , خردمند , Personality , Grounded Theory , narrative analysis
چكيده فارسي :
در ادبیات ایران، بارها، عشق و ایثار مادران، به مثابه رنگ دهنده و پرورش دهنده ی شخصیت افراد جامعه معرفی شده است؛ الگویی که با رفتار خود می تواند هم انسانی پاک و بزرگ منشی را بپروراند و هم فردی زبون و ناپاک. به راستی مادران ایران زمین برای تحقق این هدف والا، از چه الگوهایی می توانند پیروی کنند؟ آیا در فرهنگ کهن ایران، مادرانی بوده اند که آگاهانه و با علم و درایت، توانسته باشند نقش های متعدد خود را به بهترین نحو به انجام برسانند؟ یا باید دست به دامان فرهنگ های دیگر شد؟
در نوشتار حاضر تلاش شده است ویژگیهای شخصیتی بانویی خردمند به نام سیندخت از شاهنامه ی فردوسی (که قرن ها از طریق اسطوره هایش، انتقالی دهنده ی بخش عمده ای از میراث کهن فرهنگی و ملی ایرانیان بوده است)، بررسی و واکاوی شود.
در ابتدا با استفاده از روش تحلیلی روایتی، تیپ شخصیتی سیندخت را در داستان زالی و رودابه تعیین کرده و سپس از منظری دیگر با بهره گیری از نظریه ی زمینه ای، ویژگی های خردمندی او را آشکار نموده ایم.