مطالعه جامعه شناختي فرش دستبافت

قالي ايران در گيتي به عنوان مظهر هنر فرهنگي،جايگاه ويژه اي دارد ليكن تغييرات بنيادي در ساختارهاي اقتصادي،تغيير ساختارهاي سنتي و فضايي و نظم مبتي بر آن را در پي داشته و بحرانهاي اجتماعي فرش در مقاطع مختلف دگرگوني آن در ساخت وجوه جامعه گسترده فرشباف و حرف مرتبط در بر داشته است.اين عامل سبب شده است نياز به مطالعه دانش جامعه شناختي داشته باشيم.بي شك اين دانش نمي تواند يك دانش محض باشد،موضوع اصل اين علم(هنر)،جامعه انضمامي است و نه جامعه انتزاعي در انديشه متفكران اجتماعي،خانواده بزرگ فرش ايران يكي موضوعات اين دانش است.در شرايط امروز ما انتظارات جمعيتي،اقتصادي،اجتماعي،فرهنگي و هنري در مورد فرش روبرو هستيم و در طي دوران هاي مختلف تا به حال،فرش دچار يك از جا كنندگي در نظم اجتماعي پيشين و عدم استقرار در نظم نوين هستيم كه اين مسئله مشكلات فراواني را ايجاد كرده است بررسي جامعه شناسي فرش از ديدگاه انديشمندان عرصه هنر و بيان معاني و مفاهيم و مشتركات فرش به عنوان يك پديده اجتماعي و هنري بيان مي گردد.