شماره ركورد كنفرانس :
3345
عنوان مقاله :
بررسي مقايسه اي تيپ هاي شخصيتي و تفكرات غيرمنطقي والدين داراي كودك عادي و والدين داراي كودك اوتيسم
پديدآورندگان :
ابراهيم پور مجيد دانشگاه آزاد اسلامي واحد قاينات , عباسي كرقند زهره دانشگاه آزاد اسلامي واحد قاينات , نياكان روجيا دانشگاه آزاد اسلامي واحد قاينات
كليدواژه :
تيپ هاي شخصيتي , تفكرات غيرمنطقي , والدين , كودك عادي , كودك اوتيسم
عنوان كنفرانس :
سومين كنفرانس بين المللي روانشناسي، جامعه شناسي، علوم تربيتي و مطالعات اجتماعي
چكيده فارسي :
اوتيسم (در خود فرورفتگي) يكي از اختلالات نافذ رشد است كه براي اولين بار توسط لئوكانر در سال 1943 مورد مطالعه دقيق قرار گرفت؛ تا قبل از مطالعات كانر اين قبيل اختلالات همگي يك بيماري سايكوز محسوب مي گرديد. از علائم بارز اين اختلال ناتواني در برقراري ارتباطات اجتماعي مي باشد. شيوع اين بيماري در بين كودكان زير سه سال بين 8 در 10 هزار مي باشد و پسرها چهار تا پنج بار بيشتر از دختران به اين اختلال مبتلا مي شوند. تاكنون هيچ نوع ارتباطي بين وضعيت اقتصادي و طبقه اجتماعي خانواده و شيوع اختلال اوتيسم پيدا نشده (كاپلان و سادوك، 2007). اما نكته حائز اهميت در اين اختلال تاثير طولاني مدت اين اختلال بر روي عملكرد كلي خانواده مي باشد كه مي تواند بر روي توانمندي هاي ساير اعضا خانواده نيز تاثيرگذار باشد. نتايج پژوهش ها حاكي از اين است كه والدين كودكان ناتوان، نسبت به فشار رواني بسيار آسيب پذير هستند. به طوري كه 70 درصد مادران و 40 درصد پدران كودكان مذكور، فشار رواني را تجربه مي كنند (ماكنو و همكاران، 2007). ضمن آنكه يافته هاي عمومي روانشناسي و مطالعات اختصاصي در مورد كودكان ناتوان نشان مي دهد كه پريشاني والدين و كاركرد خانواده به شيوه هاي متعددي به كاركرد شناختي، رشد رفتاري اجتماعي و محيطي كودكان نيز تاثير مي گذارد. اگرچه اختلالات رشدي ديگري نيز وجود دارد كه موجب پريشاني در والدين مي شوند، با اين حال، اختلال اوتيسم از جنبه هاي زير حائز منحصر به فرد است: الف) اختلال مذكور هيچ نوع نشانگر زيستي مشخصي ندارد در حالي كه بسياري از اختلالات رشدي مانند عقب ماندگي ذهني، ناشنوايي، نابينايي و آفازي داراي نشانگرهاي خاصي اند كه تشخيص آن ها را ميسر مي سازد و لذا تشخيص اوتيسم به سهولت امكان پذير نيست و ب) به دليل همراه بودن اين اختلال با مشكلات مربوط به تعامل اجتماعي چون شكل گيري دل بستگي و نشان دادن عاطفه، والدين اين كودكان برخي از پاداش هاي اصلي والديني را انكار مي كنند؛ بنابراين خانواده ها بايد با عوارض اين اختلال مقابله كنند (گوپتا و سينگال، 2005). مطالعات هولمز و كار (1991)، جوزف و همكاران (1998) و شو و همكاران (2000) نشان داده است كه افراد مراقبت كننده از كودكان اوتيستيك، افسردگي و اضطراب زيادي را تجربه كرده، نقش ها و فعاليت هايشان محدود شده و از نظر روابط زناشويي و سلامت جسماني كاهش عملكرد شديدي پيدا مي كنند، هم چنين ديد اين افراد نسبت به مفهوم زندگي نيز تحت تاثير قرار مي گيرد. از اين رو تعيين تاثير وجود كودك اوتيستيك در خانه بر كيفيت زندگي افراد مراقبت كننده موضوعي است كه تاكنون به طور جدي مورد امعان نظر و پژوهش دقيق قرار نگرفته است.