شماره ركورد كنفرانس :
3215
عنوان مقاله :
غربت (نوستالژي) اجتماعي در آينه ي اشعار فروغ فرخزاد و نازك الملائكه
پديدآورندگان :
حيدري محمود دانشگاه ياسوج , زارع صميه دانشگاه ياسوج , نعمت الهي طاهره دانشگاه ياسوج
كليدواژه :
ادبيّات تطبيقي , فروغ فرخزاد , نازك الملائكه , نوستالژي
عنوان كنفرانس :
همايش ملي پژوهشهاي شعر معاصر فارسي
چكيده فارسي :
نوستالژي (غم غربت) واژه اي است كه از روان شناسي وارد ادبيّات شده است؛ دلتنگي، درد دوري و جدايي، حسرت گذشته و
ارائه شده است و آن را به انواع مختلفي چون » نوستالژي « آرزوي بازگشت به آن، از جمله تعاريفي است كه در فرهنگ ها براي
غربت عاطفي و روحي، غربت مكاني، غربت زماني و غربت اجتماعي تقسيم مي كنند.
در اين مقاله براساس مكتب ادبيّات تطبيقي آمريكايي به بيان ديدگاه هاي دو شاعر زن شرقي به مسائل اجتماعي پيرامون
آن ها و دغدغه هايي كه آن دو را دچار نوعي غربت از جامعه ي موجود مي كند مي پردازد. در نگاهي اجمالي به آثار اين دو
شاعر مسايلي كه سبب دلتنگي هاي دو شاعر از بعد اجتماعي شده در دو دسته ي كلّي بررسي شده است. يك دسته از اين
دغدغه ها به تناسب جنسيّت به محدوديّت ها و سنّت هاي دست و پا گير شخصي و اجتماعي زندگي زنان به ويژه در شرق
مربوط مي شود كه فروغ سخت درگير آن بوده است و نازك بيش تر مسائل فلسفي خلقت و وجود را مورد كنكاش قرار مي دهد.
دسته ي ديگر شامل دلتنگي هايي مي شود كه از تجربه اي مشترك و انساني به طور عام ناشي مي شود. در فضاي تاريك
جامعه ي فروغ خشونت، دروغ، جنايت و بي اعتمادي و بي عدالتي بيداد مي كند و تمايل به جرم و جنايت زياد مي گردد. نازك
نيز مشكلات اجتماعي را در قصايدش به دفعات آورده است و حتي از انسان بودن خود شرمگين مي شود او شدّت يافتن و
شعله ور شدن بدي در بين مردمان را از خوي ددمنشانه ي آن ها مي داند.