شماره ركورد كنفرانس :
3226
عنوان مقاله :
استغنا و حيرت در مثنوي معنوي و بازتاب آنها در مثنويهاي سلطان ولد
پديدآورندگان :
واثقي خوندابي داود دانشگاه يزد , ملك ثابت مهدي دانشگاه يزد , كهدويي محمدكاظم دانشگاه يزد
كليدواژه :
مولوي , سلطان ولد , مثنوي معنوي , مثنويهاي سلطان ولد , استغنا , حيرت
عنوان كنفرانس :
دوازدهمين گردهمايي بين المللي ترويج زبان و ادب قارسي
چكيده فارسي :
مولانا جلال الدين عارف واصلي است كه صحبت بسياري از اكابر طريقت را دريافته و در عرصه عرفان به مقامات والايي دست يافته است؛ وي حاصل تجربيات علمي و شهودي خود را در آثارش سترگش خصوصا مثنوي معنوي بيان كرده و راه سعادت را به سالكان راه حقيقت نشان داده است. اولين كسي كه از آثار مولوي تقليد كرد، فرزند و مريدش سلطان ولد بود كه به تشريح و تبيين آموزه هاي پدرش خداوندگار پرداخت و از اسرار كبريايي گفتار او پرده برداشت؛ وي اگر چه شارح افكار مولاناست، ليكن در عرصه عرفان به تجربيات و مقامات والايي رسيده و به تعبير خودش در سلك معشوقان حرم كبريايي قرار گرفته است.
نگارندگان در اين جستار به بررسي واديهاي استغنا و حيرت در مثنوي معنوي مي پردازند و بازتاب اين مفاهيم را در مثنويهاي سلطان ولد (ابتدانامه، رباب نامه و انتها نامه) آشكار مي سازند. بر اساس نتايج اين پژوهش مشخص مي شود كه مولانا و سلطان ولد استغنا را مختص خداوند و فقر را در خور انسان دانسته اند، در نظر گاه آنها فقر اختياري سر خداوندي و اصل حقيقت است؛ علاوه بر اين، دين شناسي مولانا و سلطان ولد مبتني بر حيرت زايي است؛ البته حيرتي كه از شهود جمال حضرت معشوق حاصل شود، نه حيرت جاهلان كه بر اثر تصادم شكوك است. حيرت عارفانه مي تواند انسان را به دانش حقيقي برساند و به بارگاه قرب الهي هدايت كند.