شماره ركورد كنفرانس :
3542
عنوان مقاله :
بررسي تمثيل«شاهباز سدرهنشين» غزل حافظ به عنوان نماد غربت انسان و پيشينه ي آن در چند اثر عرفاني
پديدآورندگان :
كارگر شهرام دانشگاه فردوسي مشهد , مهدوي محمدجواد دانشگاه فردوسي مشهد - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
حافظ , مولوي , عطّار , غربت , باز
عنوان كنفرانس :
سيزدهمين گردهمايي بين المللي انجمن ترويج زبان و ادب فارسي
چكيده فارسي :
«شاهباز سدره نشين»، كه در غزلي از حافظ آمده، نماد انسان عارف يا انساني است كه منزلگاه قرب خداوند را تجربه كرده و سپس از بهشت قرب رانده شده و در دنياي خاكي به غربت افتاده است. در مورد تصوير شاهباز سدره نشين -نماد انسان غريب- در لايۀ پنهان غزل حافظ، رد پايي از آثار عرفاني پيش از وي قابل مشاهده است. از جمله داستان«باز و پيرزن» كه در آثاري از عطّار و مولوي براي بيان موضوع غربت و دورماندن انسان از مقام قرب الهي آمده و گويا حافظ نيز به همين داستان نظر داشته است؛ همچنين كشف المحجوب هجويري اشارتي به اين داستان دارد. در اين پژوهش كه از نوع بنيادين و مبتني بر شيوۀ كتابخانه اي است، بر آنيم تا ضمن بررسي شيوۀ بيان اين حكايت در هر اثر و مضمون آن كه مبتني بر بيان مسألۀ غربت انسان است، به بازتاب آن در غزل حافظ و پيشينه داشتن اين تمثيل و نيز بهره گيريِ تقريباً همسان حافظ با عرفاي پيش از وي از اين حكايت بپردازيم. بر اين اساس ابتدا سيماي موضوع پژوهش تشريح شده و حكايات عرفاني منطبق با تمثيل را بررسي مي كنيم، آنگاه با تطبيق غزلي از حافظ با حكاياتي از هجويري، عطّار و مولوي كه به نوعي مضمون تمثيل مورد نظر را در خود دارند، منشور ذهني حافظ و ظرفيت محدود غزل او در پرورش موضوع غربت با بهره گيري از نماد«شاهباز سدره نشين» نمايانده شده است. در اين سير محوريّت روايت پرسابقۀ«باز و پيرزن» در خلق حكايات مشخّص شده و برآيند كلّي اين مقايسه با توجّه به نتايج مذكور، ناظر بر توجّه مشهود حافظ به حكايت پيشينه دار«باز و پيرزن» در ژرفساخت اين غزل و تمثيل«شاهباز سدره نشين» است.