شماره ركورد كنفرانس :
3542
عنوان مقاله :
ﭼﻨﺪﺻﺪاﻳﻲ و چندشخصيتي در مجموعهي داستاني «يوزپلنگاني كه با من دويدهاند»«بر پايهي نظريهي باختين»
پديدآورندگان :
محجوب فرشته دانشگاه پيام نور
كليدواژه :
شب سهراب كشان , روز اسب ريزي , ﭼﻨﺪﺷﺨﺼﻴﺘﻲ , ﭼﻨﺪﺻﺪاﻳﻲ , ﭘﺴﺎﻣﺪرﻧﻴﺴﻢ
عنوان كنفرانس :
سيزدهمين گردهمايي بين المللي انجمن ترويج زبان و ادب فارسي
چكيده فارسي :
« پُلي فوني » يا « ﭼﻨﺪﺻـﺪاﻳﻲ » يا « چند شخصيتي » اﺻـﻄﻼﺣﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ نخستين بار « ميخائيل ﺑﺎﺧﺘﻴﻦ » نظريه پرداز و زبان شناس روس، ﺑﺮاي اﺷﺎره ﺑﻪ شيوة روايي رﻣـﺎنﻫـﺎي داﺳﺘﺎﻳﻔﺴـﻜﻲ و نيز ادبيات پسامدرن از آن اﺳـﺘﻔﺎده ﻛـﺮده است. در رﻣـﺎنﻫـﺎي ﭘﻴﺸـﺎﻣﺪرن، راوي ﮔﻮﻳﻨﺪة ﻣﺴﻠﻂ تمام ﻣﺘﻦ ﺑﻮد و اﺟﺎزة ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ اﺑﺮاز ﻋﻘﻴﺪه اي را ﺑـﻪ ﺷﺨﺼـﻴﺖﻫـﺎ ﻧﻤﻲداد. در دورة ﻣﺪرن و پسامدرن ﺗﺴـﻠﻂ ﻛﺎﻣـﻞ راوي از ﺑـﻴﻦ ﻣـﻲرود و ﺑﺮاﺑـﺮي ﻗـﺪرت ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎ و راوي در ﺑﻴﺎن ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎن مشهود است. اين برابري سپس ﺑﻪاﺳﺘﻘﻼل ﻛﺎﻣﻞ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫـﺎ در ﻣـﺘﻦ ﺑـﺪل ﻣﻲﺷﻮد و بدين ترتيب ﻣﺘﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﺣﻀﻮر آواﻫﺎي ﻣﺘﻌﺪد گشته، ﺳﺮﺷﺖ ﻣﺘﻜﺜﺮﮔﻮﻧﺔ ﻓﻀﺎي ﭘﺴﺎﻣﺪرﻧﻴﺴﺘﻲ نمايان مي شود. دگرگوني گونة زبان شناختي متن به دليل تغيير زاوية ديد، تبديل نقل قول هاي مستقيم به غير مستقيم و غير مستقيم آزاد و در نتيجه كاهش استبداد متن، تغيير شخص دستوري افعال و لحن روايت، استفاده از ضماير به جاي يكديگر، حضور شخصيّت هاي چندگانه يا حلول آن ها در هم، وجود كانوني سازي هاي چندگانه در روايت و پرداخت افكار دروني با استفاده از منطق گفتگو، در زمره شگردهاي تجسّم و متنيّت يافتن ﭼﻨﺪﺻـﺪاﻳﻲ وچند شخصيتي در متن است.از شاخص ترين نويسندگان پيشرو ايران در ادبيات پسامدرن « بيژن نجدي » است. نجدي ( 1376-1320) نويسنده و شاعري توانمند و خالق داستانهايي در سبكهاي واقعگرايي و فراواقعگرايي است كه عليرغم عمر كوتاه ، جوايز متعدد ادبي را به خود اختصاص داده است. از مميّزه هاي سبك او استفاده از شگرد « چند صدايي » و « چند شخصيتي » در داستان كوتاه است. علاوه بر آن به دليل نگاه و نگارش شاعرانه اي كه حتي در داستان هايش مشهود است ميتوان او را بنيانگذار داستان – شعر، يا شعر- داستان در ايران معرفي كرد.از بيژن نجدي آثار متعددي به جاي مانده كه برجسته ترين آن مجموعة داستاني « يوزپلنگاني كه با من دويده اند » است. اين مجموعه شامل ده داستان كوتاه خوش ساخت است كه به چاپ بيست و سوم رسيده و از روي آن فيلم نيز تهيه شده است. درمجموعة مذكور دو داستان « روز اسب ريزي» و « شب سهراب كشان » به دليل شيوة شاخص روايت، بافت ومضمون قوي و همخواني با مؤلفه هاي « چندصدايي » و « چند شخصيتي » قابل تأمل تر است. جستار حاضر به شيوة نگارش اين دو داستان منتخب و سپس واكاوي سبك نوشتار بيژن نجدي بر اساس نظرية چند صدايي باختين خواهد پرداخت. حاصل آنكه مي توان دريافت در هر دو داستان شخصيت ها قطعيّت ندارند و ﻣﻤﻠـﻮ از ﻧﺴﺒﻴﺖ و مدام در حال ﺣﺮﻛﺖ از ﻳﻚ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ دﻳﮕﺮ هستند. ديگرآنكه در داستان « روز اسب ريزي » نجدي در استفاده ازشگرد تغيير زاوية ديد، تغيير شخص دستوري افعال و استفاده از ضماير به جاي يكديگر و در داستان « شب سهراب كشان » به جهت تبديل نقل قول هاي مستقيم به غير مستقيم و غير مستقيم آزاد و و حضور شخصيّت هاي چندگانه و ايجادكانوني سازي هاي چندگانه با استفاده از منطق گفتگو موفق تر عمل كرده و ﺳﺒﻚ ﮔﻔﺘﺎري و ﻧﻮﺷﺘﺎري ﺧﻮد را ﺧﺎص و ﺑﺮﺟﺴـﺘﻪ كرده است.