بررسي عناصر اسطوره اي در داستان هاي هزار و يك شب

تعريف اسطوره و اينكه اسطوره چه تفاوتي با افسانه دارد؟ يكي از مسائلي است كه ذهن بسياري را با خود درگير كرده است. در اين زمينه، تحقيقات فراواني در گذشته انجام شده است و براي هر كدام به تفكيك، تعريف هاي فراوان و داستان هاي موضوعي بسياري نقل شده است. به سبب ماهيت پيچيدۀ آن در يونان باستان، هرگونه حكايت واقعي يا غير واقعي را اسطوره مي نامند. اما در حال حاضر اسطوره هنمي پنداشتند. اين مقاله از لابه لاي مطالعة حكايات قديمي و مصاحبه با كساني كه در زمينة قصه سرايي مويي سپيد كرده اند، به دنبال تعريفي نو از اين واژه است و با ذكر نمونه هايي از اسطوره و افسانه به تفكيك هر كدام را شرح مي دهد و در آخر به اين نتيجه مي رسد كه ارزش ها و ضد ارزش هاي جاري در هر فرهنگ، از مؤلفه هايي هستند كه در اسطوره ها وبرخي آثار هنري جاري جاري است و مي توان آنها را كشف كرد. از ميان همة اينها، داستان هزار و يك شب با تفكري اسطورهاي عنصري تعيين كننده در موضع گيريهاي جمعي شرق، پاسخي به هراس از جهان و قوانين آن مي باشد. در اين راستا در پژوهش پيش رو، عناصر اسطورهاي و جايگاه آنها در داستان هاي هزار و يك شب بررسي مي شود.