بازتاب افسانة هزار و يك شب در ادبيات داستاني فاروق خورشيد از ديدگاه ابراهيم حلمي

ساليان درازي است كه هزار و يك شب در شمار متون ادبي جهاني قرار گرفته است، اين گستردگي و وسعت جهاني موجب پيدايش قابليت هاي پژوهشي فراواني براي آن شده است، همچنين زمينة وسيع و فراخي جهت بررسيِ اين اثر فرا ملي توسط پژوهشگران در حوزه هاي مختلف ادبي و هنري بوجود آورده است، برخي از اين زمينه ها عبارتند از: تأثيرگذاري هزار و يك شب از جوانب مختلف بر فنون ادبي و هنري، چون داستان نويسي، قصه پردازي و خاستگاه هاي هنرهاي مختلف فراوان ديگري كه موجبات اجراي مقايسه و تطبيق توسط پژوهشگرانِ ادبيات تطبيقي و جلب توجه بسياري از ناقدان ادبي در اين عرصه را فراهم آورده است. در پژوهش حاضر محور كار ما مجله الفصول، شمارۀ دوم سال 1994 م. است، از اين رو، ضمن بررسي ديدگاهاي تطبيقي يكي از ناقدان معاصر عرب «ابراهيم حلمي» در زمينة؛ تأثير پذيري فاروق خورشيد (نويسندۀ معاصر مصري) از داستان هاي هزار و يك شب و نوآوري هاي وي در انتخاب مضامين، شخصيت پردازي، به جريان درآوردنِ داستان در راستاي اهداف تعليمي - تربيتي كودكان با توجه به رشد رواني - ذهني آنان از منظر روانشناسي اسلامي در سه نمونه از داستان هاي فاروق خورشيد پرداخته مي شود.