شماره ركورد كنفرانس :
3825
عنوان مقاله :
مطالعه انتقادي سياستهاي توسعه اقتصادي مناطق مرزي كردستان
پديدآورندگان :
احمدرش رشيد rahmadrash76@yahoo.com دكتري جامعهشناسي مطالعات توسعه اجتماعي، دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه تهران و هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم استان كردستان , احمدي هيوا h.ahmadi6@ut.ac.ir كارشناس ارشد مطالعه توسعه اجتماعي، دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه تهران، تهران، ايران (نويسنده مسئول) , عبدهزاده سيروان دانشجوي دكتري جامعهشناسي مطالعات توسعه اجتماعي، دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه
كليدواژه :
سياستهاي اقتصادي , بازارچههاي مرزي , اشتغال , مناطق مرزي كردستان
عنوان كنفرانس :
اولين همايش بين المللي برنامه ريزي اقتصادي، توسعه پايدار و متوازن منطقه اي: رويكردها و كاربردها
چكيده فارسي :
مناطق مرزي، جزو مناطق محروم كشور به شمار مي¬آيند كه سياستهاي اقتصادي مختلفي براي توسعه اين نواحي تدوين، تصويب و اجرا شده است. يكي از اين سياستها، بازارچههاي مرزي است كه بعنوان راهكاريي مطلوب جهت رفع محدوديتهاي مناطق مرزي، نسبت به مناطق مركزي، توازن توسعه در مناطق مختلف و همچنين افزايش رفاه مردمان مناطق مرزنشين مورد توجه بسياري از دولتمردان قرار گرفته است. اين تحقيق در پي سنجش پيامدهاي منفي سياستهاي مختلف اقتصادي در مناطق مرزي، با تاكيد بر بازاچههاي مرزي است. بنابراين سوال محوري اين پژوهش اين است كه سياستهاي اقتصادي در مناطق مرزي بانه و مريوان چه پيامدهاي منفي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با خود به همراه داشته است. روش تحقيق كيفي و فن مصاحبه و مشاهده براي گردآوري دادهها و مطالعه جهان زيست مردمان اين منطقه انتخاب گرديده است. براي تحليل دادهها، روش نظريه زمينهاي مورد استفاده قرار گرفته شده است. نمونه هدف اين تحقيق شامل سه دشته از افراد، دلالان و تجار شهري، افرادي كه در بازارچهها و خود شهر به داد و ستد و مشاغل مرتبط با بازارچهها مشغولند و همچنين كاسبين خردهپا و فرهنگيان از افراد ميباشد. مصاحبهشوندگان بر اساس نمونهگيري هدفمند انتخاب شدهاند. در گروه اول 7 نفر، گروه دوم 8 نفر و در گروه سوم 5 نفر انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده¬ها در دو بخش توصيفي و تبيني، تحليل و صورتبندي شدهاند. در بخش اول، يافتههاي توصيفي چون سن، تحصيلات مورد توصيف واقع شدهاند و در بخش تبيني بر پايه مصاحبهها 6 مقوله منفك شده از هم مورد تحليل قرار گرفته است. يافته¬ها نشان مي¬دهند كه سياستهاي اقتصادي در مناطق مرزي از لحاظ اشتغال سهم مساوي به همه نداده است و بيشتر افراد داراي نفوذ و قدرت از آن سهم بردهاند. در بخش درآمد وضعيت افراد در اوايل به نسبت امروزه خيلي بهتر بود، ولي امروزه درآمد آنان به شدت كاهش پيدا كرده است. قاچاق كالا به نسبت قبل از اجراي سياستهاي اقتصادي كمرنگتر شده است، ولي باز به دليل سياستهايي چون بستن بازارچهها قاچاق از بين نرفته است و كماكان كم و بيش ادامه دارد. مشاغل توليدي- صنعتي خردهپا به شدت تحت تاثير و تحليل رفته است و رشدي منفي داشته است. يكي ديگر از پيامدهاي اين سياستها، بحث افت كمي و كيفي تحصيلات جوانان است، كه شدت آن با اوج رونق بازار و تجارت مرزي همزمان بوده است. از ديگر پيامدهاي منفي سياستهاي اقتصادي، بحث اجتماعي ذهنيتيابي پولي مردمان اين نواحي است كه پول و مالكيت فردي به يكي از علل وجودي ارزش و شأن اجتماعي و قدرتمند شدن بدل شده است. مقوله هسته نيز با توجه به ديگر مقولات و مشموليت آنان تحت عنوان شكنندگي زندگي اقتصادي مرزنشينان صورت بندي شده است.