بررسي علل و عوارض فرهنگي و اجتماعي موثر بر ازدواج‌هاي ديرهنگام

در پي گذر از جامعه سنتي و تبديل به جامعه مدرن دگرگونيهاي زيادي اتفاق افتاده است از آن جمله مي‌توان به مساله ازدواج جوانان اشاره نمود. بررسي علل و عوارض فرهنگي و اجتماعي موثر بر ازدواج هاي ديرهنگام و عوارض ناشي از آن موضوعي است كه مورد تحقيق معرفتي و روشي اين نوشتار قرار گرفته است. در اين تحقيق، از روش اسناد (كتابخانه اي) و روش ميداني (پيمايشي، مصاحبه عميق) سود برده شده است و جامعه آماري آن شامل كاركنان آموزش و پرورش منطقه 16 شهر تهران مي باشد. حجم نمونه برابر 30 نفر است. روش نمونه گيري گلوله برفي مي باشد. از 10 نظريه استفاده گرديد كه نظريه هاي گيدنز، ديكسون، بكر، فردگرايي، مبادله و همسان همسري در اين پژوهش مصداق بيشتري داشت. نتايج نشان داد، عوامل اجتماعي، فرهنگي و جمعيت شناختي هر كدام به نوبه خود در ايجاد تنش و نابهنجاري در ازدواج، از اهميت به سزايي برخوردارند. دختراني كه ديرتر ازدواج مي كنند، از تحصيلات بالاتري برخوردارند، نگرش فرامادي به ازدواج دارند و اعتقاد بيشتري دارند كه با ازدواج، هزينه فرصت¬هاي از دست رفته بيش از فرصت ازدواج است. طلاق، فحشاء، فرار از خانه، اعتياد، صنعتي شدن، مدرنيته يا تمدن¬گرايي، كاهش اعتماد اجتماعي، تغيير در شيوه هاي همسرگزيني، نگرش ابزاري به ازدواج، ادامه تحصيلات، افراط در آزادي¬هاي اجتماعي، مهاجرت ها، جنگ تحميلي و غيره هر كدام به نوعي سبب گشتند تا جوان شاداب و با نشاط كه در هنگامه ازدواج به سر مي برد، ناآگاهانه با اين پديده اجتماعي و عمومي سر ستيز داشته و تا بر طرف نشدن مشكلات تن به ازدواج ندهد. دلالت نتايج بر آن است كه همراه با تجربه مدرنيته، اين تجربه بدون سياست گذاري و برنامه ريزي مناسب حاصل گردد و از طرفي شرايط جامعه چه به لحاظ اجتماعي، فرهنگي آمادگي پذيرش چنين تحولاتي را نداشته باشد، تاخير در سن ازدواج مي‌تواند تبعات فردي و اجتماعي زيادي به همراه داشته باشد.