شماره ركورد كنفرانس :
3830
عنوان مقاله :
عوامل بازدارنده مشاركت دانشجويان دانشگاه آزاد بروجرد در ورزش همگاني و تفريح فعال
پديدآورندگان :
سنگ سيدي ايوب roodbari.hamid@yahoo.com دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت ورزشي دانشگاه آزاد بروجرد؛
كليدواژه :
ورزش همگاني , تفريح فعال
عنوان كنفرانس :
دومين همايش ملي كاربرد علوم ورزشي در سلامت
چكيده فارسي :
دانشجويان از گروه هاي اجتماعي پويا پر انرژي هستند اگر اين قدرت و انرژي در موقعيت مناسب صرف فعاليت هاي اوقات فراغتي مناسب نشود مي توان منتظر رفتارهاي ناهنجاري و مخالف جامعه باشيم. زمان فراغت مي تواند بهترين فرصت براي استفاده از برنامه هاي فراغتي كه از سوي دانشگاه تعيين مي شود باشد تا سرزندگي و نشاط لازم را براي ادامه فعاليت هاي آينده بدست آورند. در اين زمينه بايد برنامه ريزي حساب شده و جدي از طرف مديريت هاي جامعه و مسئولان مربوطه انجام شود. سبك زندگي توام با اوقات فراغت به صورت ورزش بسيار كارگشا و ضروري است. تحقيقات نشان داده است كه مزاياي آموزشي مثبت با مشاركت ورزشي درون دانشگاهي در ارتباط است. همچنين دانشجويان مشاركت كننده در فعاليت هاي ورزشي به احتمال زيادتري مهارت هاي يادگرفته و صفات شخصيتي(به عنوان مثال صداقت و اخلاق كار) را به زمينه حرفه اي خود انتقال مي دهند(رينتاگو و همكاران ، 2012). فعاليت ورزشي جزء مشترك فعاليت هاي فوق برنامه دانشگاه ها است و دانشگاه سعي مي كند فرصت انجام ورزش را در اختيار دانشجويان قرار دهد. با اين حال صرفا ارائه فرصت جهت شركت در فعاليت هاي ورزشي نمي تواند مشاركت واقعي منجر نمي شود. به عنوان مثال سامينسكي، پتوسا، يوتر و ژانگ (2002) نتيجه گرفتند درصد بالاتري از كل دانشجويان در فعاليت هاي ورزشي شركت نمي كنند(سامينسكي و همكاران، 2002). بررسي هاي مختلفي كه درباره ي چگونگي گذراندن اوقات فراغت در ايران صورت گرفته است نشان داده است به هم نشيني و مصاحبت مي گذرد يعني اوقات فراغت را به صورت غير فعال سپري مي كنند. از طرفي تحقيقات نشان داده است علاقه و تمايل به ورزش اولين گزينه ي انتخابي براي پر كردن اوقات فراغت مي باشد لذا موانع و كمبود ها منجر به عدم پرداختن به ورزش در زمان اوقات فراغت مي شود (تندنويس، 1385 ) عدم توجه و جدي گرفتن مساله اوقات فراغت، به ويژه در ميان قشر جوان و دانشجو، ممكن است رفتار هاي ناهنجاري از جمله اعتياد، بي بند باري و گرايش به رفتار هاي مغاير با معيار هاي اجتماعي و فرهنگي حاكم در جامعه را به همراه داشته باشد. همچنين عوابق عدم مشاركت در فعاليت هاي بدني در در سال هاي اتي براي افراد تبعاتي را به همراه خواه د دشات (تلما و همكاران ، 2014)
2- روش شناسي
تحقيق حاضر از نوع كاربردي و به روش توصيفي مي باشد كه از نوع تحقيق پيمايشي است. در اين تحقيق پرسشنامه محقق ساخته و پرسشنامه استاندارد ميزان مشاركت در فعاليت جسماني شاركي استفاده شد. جامعه آماري پژوهش دانشجويان در حال تحصيل در دانشگاه ازاد بروجرد در سال 1395 بود كه تعداد آن 14700 نفر بود و نمونه آماري با توجه به جدول مورگان 375 نفر انتخاب شد. براي ارزيابي تاثير متغيرهاي مستقل (موانع فردي، بين فردي و ساختاري) بر متغير وابستهي ميزان مشاركت، با توجه به فاصلهاي و نرمال بودن توزيع دادهها از تحليل رگرسيوني خطي چندگانه استفاده شده است.
3- نتايج يا يافته ها
همانطور كه در جدول فوق بر اساس ضرايب غير استاندارد رگرسيوني و معنيداري آنها ملاحظه ميشود:
1) موانع ساختاري بر متغير وابستهي ميزان مشاركت تأثير منفي معنيداري دارد. به عبارت ديگر موانع ساختاري بهصورت معنيداري باعث كاهش ميزان مشاركت ميگردد (p .05).
2) موانع درونفردي بر متغير وابستهي ميزان مشاركت تأثير منفي معنيداري دارد. به عبارت ديگر موانع درونفردي بهصورت معنيداري باعث كاهش ميزان مشاركت ميگردد (p .05).
3) موانع بينفردي بر متغير وابستهي ميزان مشاركت تأثير معنيداري ندارد (p .05).
همچنين بر اساس ضرايب استاندارد رگرسيوني:
موانع ساختاري بزرگترين مقدار مطلق ضريب استاندارد رگرسيوني را دارد بنابراين بيشترين تأثير را بر متغير وابستهي ميزان مشاركت ميگذارد.
موانع درونفردي دومين مقدار مطلق ضريب استاندارد رگرسيوني را به لحاظ مقدار دارد بنابراين به لحاظ تأثير بر متغير وابستهي ميزان مشاركت در اولويت دوم قرار ميگيرد.
موانع بينفردي به لحاظ تأثير بر متغير وابستهي ميزان مشاركت معنيدار نيست.
4- بحث و نتيجه گيري
نتايج اين تحقيق نشان داد كه عوامل بازدارنده به ترتيب شامل عوامل بازدانده ساختاري، بين فردي و فردي مي باشد كه ترتيب عوامل بازدارنده با مدل سه گانه كرافورد- گادبي مغايرت دارد. در مدل كرافورد اولين عامل بازدارنده فردي سپس بين فردي و ساختاري است. نتايج اين تحقيق نشان داد كه ترتيب عوامل بازدارنده مدل سه گانه ثابت نيست و با نتايج تحقيق جكسون (2000) مغايرت دارد. با وجود ترتيب عوامل بازدارنده ساختاري، فردي و بين فردي در جامعه دانشجويان دانشگاه آزاد بروجرد عوامل بازدارنده اوقات فراغت با مدل سه گانه مدل كرافورد- گادبي رد شده و مي توان گفت كه تعميم مدل كرافورد به تمام انسانها با شرايط مختلف زندگي حتي افراد يك كشور امكان پذير نمي باشد و به شرايط خاصي كه هر فرد در آن به سر مي برد بستگي دارد.
5- نتيجه گيري
با توجه به نتايج اين تحقيق مسئولان دانشگاه آزاد بروجرد براي رفع موانع مشاركت دانشجويان در ورزش همگاني و تفريحات فعال بايد به موانع ساختاري كه باعث شركت نكردن دانشجويان در ورزش مي شود توجه ويژه داشته و سعي كنند اين موانع را بر طرف كنند در مرحله بعد بايد موانع فردي و سپس موانع بين فردي توجه داشته و آنها را برطرف كنند.