چكيده فارسي :
به جرات مي توان يادگيري را بنيادي ترين فرايندي دانست كه در نتيجه آن , موجودي ناتوان و درمانده در طي زمان و در تعامل رشدي و جسمي به فردي تحول يافته مي رسد كه تواناييهاي شناختي و قدرت انديشه او حد و مرزي نمي شناسد, برخي افراد در روند عادي يادگيري و آموزش دچار مشكل مي شوند . متاسفانه بسياري از كودكاني كه نارسايي هاي آموزشي دارند , به علت عدم دسترسي به كمك مناسب و اينكه مشكلات آموزشي آنها به خوبي شناخته نشده است , مورد درمان قرار نمي گيرند و محكوم هستند كه بصورت نو آموز شكست خورده در آيند. تعداد زيادي از اين كودكان به دليل اختلال يادگيري(LD) , در مسايل درسي, مدرسه و آموزش داراي مشكل مي باشند. اين مشاهدات به پيدايش گروه ديگري از دانش آموزان انجاميده است كه مشكلات آنها را اختلالات يادگيري نامگذاري كرد اند (كريمي, 1383). هنگامي كه اختلال يادگيري به عنوان يك طبقه از كودكان استثنايي پذيرفته شدند, اولين سوال اين بود كه چه تعداد از كودكان داراي اختلالات يادگيري هستند.تبريزي(1384) مي گويد , بين 7 درصد تا 15 درصد از كودكان, داراي اختلال يادگيري هستند اختلالات يادگيري مهم ترين علت عملكرد ضعيف تحصيلي محسوب مي شوند, معمولا اين دانش آموزان از هوش متوسط يا بالاتر برخوردارند ولي در شرايط تقريبا يكسان آموزشي, نسبت به دانش آموزان ديگر عملكرد تحصيلي ضعيف تري نشان مي دهند و عليرغم قرار داشتن در محيط آموزشي مناسب و نيز فقدان ضايعات بيولوژيك بارز و عدم مشكلات اجتماعي و رواني حاد، قادر به يادگيري در زمينه هاي خاصي (خواندن، نوشتن ومحاسبه) نمي باشند (كاراند ، ماهاجان و كالكارني ،2009 ). دو دليل عمده كه جهت اين اختلالات وجود دارد عبارتند از : الف – غلبه طرفي : نيمكره مغز انسان به دو قسمت چپ و راست تقسيم مي شود هر نيمكره كه بر ديگري غلبه كند بدن به همان سمت كشيده مي شود زماني كه غلبه مخلوط گردد يعني بعضي اندامها راست و برخي چپ گردند دچار اختلال مي گردند.ب - هماهنگي عضلات : اعضاي بدن بايد هماهنگ با هم كار كنند كه گاهي ممكن است در اين امر اختلال ايجاد گردد و راندمان مغز پايين آيدو باعث مي شود كه يك دانش آموز كند تر از فردي كه اين مشكل را ندارد مطالب را ياد بگيرد. اختلالات يادگيري تنها به افت تحصيلي و اتلاف بودجه پايان نمي پذيرد, بلكه به سرزنش , تحقير از جانب ساير دانش آموزان , به وجود آمدن خود باوري ضعيف وكاهش عزت نفس آنها مي انجامد و سلامت روانشان را به مخاطره مي اندازد . اين مشكلات از دانش آموز و مدرسه به خانه و خانواده نيز راه ميابد و اضظراب و نا خشنودي را در هر فضاي زندگي گسترش مي دهد. حاصل اين امر آسيبي است كه به بهداشت رواني فرد, خانواده و جامعه وارد مي شود (بيد هني 1394). . اهميت درس رياضي و اينكه ظهور اين اختلال و شناسايي آن با توجه به كمي بودن نتايج در امتحانات اين درس , اهميت توجه به اين نوع از اختلال را براي همگان بيش از پيش نمايان مي كند. خبر نامه ي اختلالات يادگيري مينه سوتا برآورد كرده است كه 8-5 درصد از كودكان 14-6 ساله داراي اختلال در درس رياضي هستند.مهم ترين ويژگي كودكان داراي اختلال رياضي , اشكال در فراگيري و يادآوري مفاهيم رياضي و ويژگي دوم آنها دشواري در انجام محاسبات ، راهبردهاي نارسا در حل مسئله ، زمان طولاني در كشف راه حل و ميزان بالاي خطا در انجام محاسبات رياضي است (گيري، 2004 ). علل مشكلات اختلال رياضي عبارتند از :ضعف در مهارت توجه –مشكلات عصب شناختي و شخصيتي – آموزش ضعيف در كلاس – عدم تثبيت غلبه طرفي – تاخير در رشد- عوامل محيطي و ژنتيكي –ضعف در هماهنگي چشم ودست و.. مي باشد.از جمله حوزه هاي مرتبط با اختلال يادگيري مشكلات حافظه است. يكي از دلايل عمده ي نقص دانش آموزان داراي اختلال رياضي در تكاليف مربوط به حافظه است كه بر عكس همتايان طبيعي خود از راهبردها استفاده نمي كنند( احدي، كاكاوند،1388).اين اختلالات, پايه عصبي شناختي و روندي تحولي دارد كه پيش از دبستان شروع مي شود و تا بزرگسالي ادامه پيدا مي كند (گارتلند و استروس مندر, 2007 ).. به طوري كه اختلال در كاركردهاي حافظه (مثلا نقص در حافظه كوتاه مدت و حافظه كاري و نقص خفيف در رمز گرداني و راهبردهاي شناختي و فراشناختي ) از ويژگي هاي مهم كودكان داراي ناتواني يادگيري است(لرنر, 2003 ؛ تارويان, نيكلسن و فاوست, 2007). حوزه ديگر مرتبط با اختلال كاركردهاي اجرايي, مشكلات توجه مي باشد. ميزان توجه يادگيرندگان به موضوع درس از عوامل اصلي در امر آموزش و يادگيري است, به طوري كه بندوار تاكيد مي كند كه مرحله ابتدايي هر يادگيري با توجه آغاز مي شود و اگر توجه كافي نباشد, يادگيري فرد خدشه دار مي گردد (هارتمن و هانفالوي ،2002 ). توجه يكي از مهم ترين فعاليتهاي عالي ذهن است و به تنهايي يكي از جنبه هاي اصلي ساختار شناختي است كه در ساختار هوش, حافظه و ادراك نيز نقش مهمي دارد. اميرياني, طاهايي و كمالي (1390) نشان دادند كه دانش آموزان داراي ناتوانايي يادگيري در شنيداري تقسيم شده, , عملكرد ضعيف تري در مقايسه با دانش آموزان عادي دارند در حالي كه در توجه شنيداري انتخابي تفاوتي به دست نيامد. بنا بر نظريه گتمن فرد در كسب مهارتهاي حركتي و ادراكي بايد از مرحله خاصي عبوركرده به مرحله بعدي برسد. افرادي كه اختلالات يادگيري دارند در يكي از اين مراحل توقف كرده اند و يا برخي از مراحل را به خوبي طي ننموده اند (تبريزي, 1384). پس ازديگر شاخصه هاي اختلال يادگيري عبارت است از, درنگ در رشد و تحول مهارت هاي حركتي..تاخير در تحول چنين تكاليقي مي تواند دال بر وجود يك مشكل احتمالي باشد) رونقي و همكاران, (1377) . متخصصاني كه در زمينه كودكان داراي اختلالات يادگيري كار مي كنند, معتقدند كه روش آموزش مهارتهاي حركتي به شيوه مناسب به عنوان پايه هايي جهت بهبود عملكرد عالي مغز مي باشد و كارايي سطوح عالي تر مغز را افزايش داده و از اين طريق بر كارايي تحصيلي وآموزش اين كودكان تاثير مي گذارد(كلارك و همكاران, به نقل از مسعود نيا, 1387 ). احتمالا مي توان از اين روش به عنوان يك روش آموزشي –توانبخشي در مراكز درماني اين كودكان دررابطه با سازمان آموزش و پرورش استثنايي, اداره بهزيستي و نيز اداره آموزش و پرورش استفاده نمود . مطالعات مختلفي, عملكرد شناختي و انعطاف پذيري مغز را با ورزش و فعاليت هاي حركتي مرتبط مي داند(گلدستروم ، كورمان و بن ديويد ، 2010 ) . در اثر بازي و ورزش: 1-ميزان جريان خون در مغز افزايش ميابد , افزايش جريان خون موجب اكسيژن رساني و تغذيه بهتر نرون هاي مغز شده و تعداد سلول هاي مغز در ناحيه هيپوكمپ را افزايش و از تنگ شدن عروق مغز جلوگيري مي كند 2- بر اساس فرضيه كتوكولامين ها ترشح مواد شيميايي مانند نور اپي نفرين , اپي نفرين و دوپامين كه بر حافظه و يادگيري تاثير مي گذارد در پلاسماي خون افزايش ميابد . 3- ودر فرضيه اندرو فين ها بيان مي گردد كه اندرو فين ها كه آثار شبه افيوني دارند مقدارشان در پلاسماي خون افزايش ميابد. 4- و ميزان توليد مولكول BDNF كه نوعي فاكتور رشد است و نرون هاي مغز را در مقابل آسيب مقاوم و به بقاي آنها كمك مي كند افزايش ميابد. 5 – و باعث افزايش رشد سلول هاي عصبي و گسترده شدن ارتباطات بين سلولي و فعال شدن مغز مي گردد.كه اين تاثيرات خود موجب افزايش يادگيري, بهبود حافظه , پيشگيري از فراموشي , بهبود توجه , مهارت هاي برنامه ريزي و طرز تلقي, خلاقيت و تفكر واگرا, عاطفه و رشد زبان مي شود (شفيعي, توكل, علي نيا, صداقتي وفروغي, 1387 , عليزاده, 2004). به نظر مي رسد بازي هدفمند و برنامه ريزي شده با توجه به داشتن عناصر حركت, تفكر و رقابت از بهترين راههاي تسهيل در رشد مهارتهاي ادراكي- حركتي- شناختي باشد.يكي از بازي هايي كه در بسياري از مطالعات مورد استفاده قرار گرفته, برنامه حركتي اسپارك(SPARK )مي باشد, برنامه حركتي اسپارك برنامه وسيعي است كه براي رسيدن به اهدافي مانند افزايش آمادگي بدني و مهارت هاي حركتي , كسب لذت از فعاليت بدني در سطوح بالاي فعاليت, موفقيت در آزمون هاي آزمايشگاهي , افزايش سطح فعاليت بدني خارج از مدرسه طراحي شده است.دو نوع برنامه حركتي اسپارك وجود دارد: تربيت بدني مقدماتي:كودكستان تا دوم ابتدايي و سال دوم تا ششم. تربيت بدني ثانويه(مك كنزي 2000). سه سال راهنمايي و سه سال دبيرستان.كه در اين طرح از برنامه مقدماتي 1 استفاده مي شود. كوثري(1390) منتخبي از برنامه حركتي اسپارك را روي كودكانADHA وHFA اجرا كردو بهبود مهارت هاي دستكاري را با تست اولريخ گزارش داد. در سنين دبستاني, رشد جسماني, عاطفي, شناختي و عقلاني كودك نسبت به سال هاي بعد, از سرعت بيشتري برخوردار بوده وقابليت اصلاح پذيري كودكان در مقطع ابتدايي فوق العاده است).. برخي پژوهشگران بازي وفعاليت بدني را از جنبه ي تاثيري كه بر وجوه گوناگون زندگي اجتماعي مي گذارد مورد مطالعه قرار داده اند, برخي ديگر آن را از منظر اثر گذاري بر رشد عاطفي مطالعه كرده اند و گروهي نيز تاثير بازي وفعاليت بدني را بر رشد رواني حركتي و رشد شناختي كودكان مورد كاوش قرار داده اند. اما آن جنبه ارزيابي كه كمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است به كار گيري و اثر بخشي تمرينات منتخب حركتي بر توجه , حافظه و مهارت هاي حركتي ظريف كودكان به ويژه كودكان با اختلالات يادگيري است.