آدم برفي( بررسي تطبيقي داستاني از هانس كريستين آندرسن و محمدرضا شمس)

اين مقاله به بررسي تطبيقي داستان «آدم برفي» از هانس كريستين آندرسن با داستاني به همين نام از محمدرضا شمس مي¬پردازد. هدف اين مقاله براي رسيدن به پاسخ اين پرسش است كه آيا داستان «آدم برفي» محمدرضا شمس بازآفريني يا بازنويسي داستان «آدم برفي» آندرسن است يا خير. اين بررسي به صورت مقايسه تطبيقي بر اساس عناصر داستاني از جمله ؛ فضا ، موضوع و درون¬مايه،طرح داستان و شخصيت¬پردازي و همچنين رويكرد ساختارگرايي صورت گرفته است. در نهايت با كشف اين نكته كه داستان «آدم برفي« محمدرضا شمس نسخه بازآفريني همان داستان آندرسن است به اين نتيجه رسيديم كه تاثيرپذيري محمدرضا شمس در حيطه¬ي داستان نويسي از هانس¬كريستين¬اندرسن فقط در اين زمينه نبوده و نامبرده از اسامي شخصيت¬هاي ديگر داستان¬هاي آندرسن و همچنين شگردهاي زباني خاص داستان هاي آندرسن نيز در جهت بهره¬گيري و جهت¬دهي مضمون داستان-هايش استفاده كرده است.هر دو نويسنده در خلق و همچنين بازآفريني اين داستان از نمادها مدد گرفته¬اند با اين تفاوت كه خلاقيت و تفكر حاكم بر داستان آندرسن در قياس با شمس بسيار قوي¬تر و چالش برانگيزتر است.