شماره ركورد كنفرانس :
3836
عنوان مقاله :
شاهزادگان دژ هوش رباي مولانا، شيخ صنعان عطارند
پديدآورندگان :
صفايي مهناز mahnaz.safaei@gmail.com دانشجوي دكتراي ادبيات و زبان فارسي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد , اشرف زاده دكتررضا استاد ادبيات و زبان فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد
كليدواژه :
شيخ صنعان , شاهزادگان دژ هوش ربا , مولانا , عطار
عنوان كنفرانس :
نهمين همايش ملي پژوهش هاي زبان و ادبيات فارسي
چكيده فارسي :
دو حكايت شورانگيز دژ هوش رباي مولانا و شيخ صنعانِ عطار، در شرحِ كيفيتِ سلوك آمدهاست.سرگذشت شيخ صنعان و سه شاهزاده را بايد پاسخي به اين پرسش ازلي – ابدي انسان دانست كه از كجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟/ به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم .مولوي، 1383: 238
شاهزادگانِ دژِ هوش ربا، همان شيخ صنعان عطارند كه جذبه ي عشق، بر دلشان مي تابد و سفرها مي آغازند و شاهزادگان بزرگين و مياني چون شيخ صنعان، غافل گيرانه، در مقابل ترسازاده و دختر خاقان ، به دستخون مي افتند و دين و دل مي بازند تا در آخرين نَدَب به عَذرا برسند.دين ودل به يك ديدن باختيم و خرسنديمدر قمار عشق اي جان! كي بود پشيماني؟ حافظ سالكان – شيخ صنعان و شاهزادگان – در اين عاشقانه ايي كه ممكن بود حجاب راه شود؛ باقي نماندند.خرقه سوزي، سجده بربت، زنّاربستن و ... همه عشق ناتمامي بود كه جمال يار از آن مستغني ست. پس اسماعيل شان را ابراهيم گونه به قربانگاه بردند- شاهزاده اول و دوم- تا از مقام تبتّل به مقامات فنا، پله پله عروج خود را ادامه دهند و صورت و معني يكي گردند.-شاهزاده سوم-در اين پژوهش، علاوه بر ذكر جايگاه اين دو حكايت در دو كتاب عظيم منطق الطير و مثنوي، به معرفي قهرمانان دو حكايت نيز پرداخته ايم و پرده هاي رمز و نمادين را كاويده ايم. و راز بوي نافه ي ختني را كه گام هاي مريدان را به سر منزل رسانده است; گشوده ايم.