تحليل و مقايسه ي ساختار داستاني سيرالعباد و قلعه سقريم

بسياري از منظومه هاي بزرگ ادب فارسي از ساختار روايي بالايي برخوردار هستند و انتقال بخش هاي مهمي از انديشه ها و مفاهيم موجود در اين آثار از زبان شخصيت هاي مختلف، بيان شده اند؛ از جملۀ اين آثار، منظومه ي سيرالعباد و قلعه سقريم است. مثنوي سيرالعباد، اثري جذاب در عرفان اسلامي و شرح سفر روح در عالمي ماورايي است. نيما در سرودن قلعه سقريم متأثر از اين اثر سنايي بوده است. از اين رو اين مقاله در صدد پاسخ به اين پرسش است كه: هر يك از الگوهاي معنايي به كار رفته در قلعه سقريم در عين تأثيرپذيري چه دگرگوني نسبت به سيرالعباد داشته است؟ اين مقاله كه فتح بابي در بررسي و مقايسه ي اين دو اثر است، ساختار داستاني و روايي قلعه سقريم و سيرالعباد را از منظر پيرنگ، درون مايه، شخصيت، زاويه ديد و صحنه پردازي به بحث و واكاوي گذاشته است و نشان مي دهد نيما در بسياري از عناصر داستان و ساختار روايي قلعه سقريم تحت تأثير سيرالعباد سنايي بوده است.