شماره ركورد كنفرانس :
3874
عنوان مقاله :
كمينهگرايي (مينيماليسم) در حكايتهاي كهن فارسي
پديدآورندگان :
پاينده حسين استاد نظريه و نقد ادبي دانشگاه علامه طباطبائي
كليدواژه :
حكايتهاي كوتاه , نثر فارسي قرن پنجم هجري , كمينهگرايي (مينيماليسم) , ايجاز , داستانك
عنوان كنفرانس :
دومين دوره همايش متن پژوهي ادبي (نگاهي تازه به كليله و دمنه و مرزبان نامه)
چكيده فارسي :
گيراترين و صناعيترين داستانهاي كهن فارسي به نظماند و خصيصهنماترين نمونههاي اين نوع روايتهاي منظوم را بايد در آثار نظامي، مولوي و امثال آنان جستوجو كرد. در نزد قدماي ما، نظم و شعر ابزار بديهيِ آفرينش ادبي محسوب ميشد و ايشان خلاقيت زباني را در گرو استفاده از بيان شاعرانه ميدانستند. آنها متقابلاً نثر را ابزاري براي اطلاعرساني يا ابلاغ مستقيم (غيرصناعي) پيام محسوب ميكردند. از اين رو، نثر در حكايتهايي به كار ميرفت كه زندگي عرفا و صوفيانِ زاهد را بازميگفت، يا در كتابهاي تاريخ كه ايضاً نوعي بازگفتِ گذشته به صورت خبري بود. با اين حال، تفحّص در روايتهاي منثور كهن نشان ميدهد كه قدماي ما همچنين تبحّر كمنظيري در القاي انديشههاي كيهاني با كمترين تعداد واژه داشتهاند. نمونههاي چنين روايتهايي را ميتوان بويژه در متون نثر فارسي سدهي پنجم هجري سراغ گرفت كه برخي از شاخصترين منابع آن عبارتاند از: شرح تَعَرُّف لِمذهب التصوف، اثر اسماعيل مُستملّي بخاري ؛ رسالهي قشيريه، اثر ابوالقاسم عبدالكريم قشيري؛ و البته به نحو صناعتمندانهتري قابوسنامه، اثر عنصرالمعالي كيكاووس بن اسكندر بن قابوس بن وشمگير ابن زيار. در مقالهي حاضر استدلال ميشود كه بارزترين ويژگي سبكشناختياي كه در حكايات كوتاه نثر قرن پنجم ميتوان يافت، همانا ميل كردن به سمت حداكثر ايجاز است. اين ويژگي سبكي باعث ميشود كه حكايات مورد نظر از بسياري جهات صبغهاي كمينهگرا (مينيماليستي) پيدا كنند و به داستانكهاي معاصر شبيه شوند. به منظور كاويدن اين جنبههاي كمينهگرا، بخشي از اين مقاله به بحث در خصوص ويژگيهاي مينيماليسم در هنرهاي تجسمي اختصاص دارد و سپس چهار حكايت كوتاه كهن با رويكردي تطبيقي و ميانرشتهاي (از يك سو ادبيات و از سوي ديگر هنرهاي تجسمي) بررسي خواهند شد. بخش پاياني مقاله به نتيجهگيري در خصوص ويژگيهاي حكايات كوتاه در ادبيات كهن فارسي و مسيرهاي پيش رو براي پژوهشهاي بيشتر در خصوص اين ويژگيهاي اختصاص دارد.