شماره ركورد كنفرانس :
3882
عنوان مقاله :
تأثير بينايي و حس عمقي بر اكتساب و يادداري سرويس ساده واليبال: مطالعة فرضيه اختصاصي بودن تمرين
پديدآورندگان :
شمسي پور دهكردي پروانه pshamsipour@gmail.com دانشگاه الزهرا (س)
كليدواژه :
يادگيري حركتي , فرضيه اختصاصي بودن تمرين , اطلاعات آوردن بينايي , كنترل حركتي
عنوان كنفرانس :
نهمين همايش بين المللي تربيت بدني و علوم ورزشي
چكيده فارسي :
مقدمه: ادبيات متناقض دربارة ميزان پايداري اطلاعات آوران دروني به ويژه بينايي طي مراحل مختلف يادگيري (1) و سعي براي دستيابي به الگوي بهينه مهارت، پژوهشگران را بر آن ساخت تا با رعايت دو الگوي پيشنهادي پروتئو و همكاران (1998) در خصوص اختصاصي بودن تمرين و با بررسي روشهاي تمريني متفاوت بر روي مهارت سرويس ساده واليبال ميزان پايداري استفاده از اطلاعات آوردن حسي دروني را طي مراحل يادگيري و در جلسات تمريني زياد (6جلسه) و مختصر (3جلسه) با رويكرد فرضيه هاي برنامه حركتي و اختصاصي بودن تمرين (2،3) بررسي نمايد. تا به شناخت بيشتري در زمينه مهارتهاي وابسته يا مستقل از اطلاعات حسي دروني و رد يا تأييد فرضيه اختصاصي بودن تمرين منجر شود.
روششناسي: 60 آزمودني دختر داوطلب با ميانگين سني 5/1± 21 سال انتخاب شدند و با توجه به شرايط تمرين (با بينايي طبيعي و با چشم بند) و تعداد جلسات تمريني (3جلسه و 6جلسه) در هفته به طور تصادفي به چهار گروه 15 نفري تقسيم شدند. آزمودنيها پس از شركت در پيش آزمون در هر جلسه 20 سرويس ساده واليبال را با دريافت بازخورد آگاهي از نتيجه تمرين كرده و سپس در آزمون انتقال 10 كوشش را بدون KR و با چشم بسته تمرين كردند. دادهها به كمك روشهاي آماري تحليل واريانس يك راهه، تحليل واريانس با اندازه گيري مكرر و آزمونهاي تعقيبي توكي و بونفروني تحليل شد.
نتايج: نتايج نشان داد 6 جلسه تمريني در گروه آزمايشي تمرين با چشم باز منجر به عملكرد بهتري ( 05/0(p نسبت به گروه آزمايشي تمرين با چشم بسته شد و 3 جلسه تمريني در گروه آزمايشي تمرين با چشم باز منجر به عملكرد بهتري (05/0(p نسبت به گروه آزمايشي تمرين با چشم بسته شد. همچنين بين نتايج عملكرد هر چهار گروه در آزمون انتقال تفاوت معني دار بود (05/0(p و گروهي كه شش جلسه در هفته با چشم بسته تمرين كرده بود نسبت به سه گروه آزمايشي ديگر عملكرد بهتري داشتند.
بحث و نتيجهگيري: با توجه به نتايج به دست آمده ميتوان اين نتيجه را استنباط كرد كه پيامدهاي فرضيه اختصاصي بودن تمرين باعث ميشود در آزمون انتقال ازمودني ها از همان طرح حركتياي استفاده كنند كه در شرايط اكتساب مهارت استفاده ميكردند. اما شركتكنندگاني كه طي روند اكتساب همانند شرايط ملاك يا اختصاصي يادگيري تمرين نميكنند، در طول تمرين از راهبردهاي متفاوت طراحي حركت استفاده ميكنند كه اين راهبردهاي حركتي به منابع اطلاعات آوران در دسترس جلسات تمرين و شرايط جلسات تمريني وابسته است، و در شرايط انتقال نيز بر مبناي همين راهبردها عمل ميكنند. به همين دليل در آزمون انتقال عملكرد ضعيفتري دارند. يافته هاي پژوهش حاضر نشان داد كه طي تمرين نه تنها نقش اطلاعات آوران بينايي كمرنگ تر نميشود بلكه افزايش كوشش هاي تمريني طي جلسات تمريني بيشتر در شرايط اختصاصي تمرين منجر به يادگيري بهتري ميشود. بنابراين در اين پژوهش فرضيه اختصاصي بودن تمرين مورد تأييد قرارگرفت. با توجه به نتايج تحقيق حاضر مي توان به مربيان توصيه كرد كه در آموزش مهارت هاي حركتي راهبردهاي آموزشي را طراحي كنند كه موجب شود فراگيران در شرايط ملاك نيز براي اجراي دقيق مهارت از اين راهبردها استفاده كنند.