شماره ركورد كنفرانس :
3909
عنوان مقاله :
آموزش كدام فرهنگ؟ بررسي تطبيقي مضامين فرهنگي در كتابهاي آموزش زبان فارسي
پديدآورندگان :
حسيني لرگاني مريم دانشگاه علوم و تحقيقات , ابولحسني چيمه زهرا مركز تحقيق سازمان سمت
كليدواژه :
فرهنگ , زبان , توانش ارتباطي , فارسيآموزان غيرفارسيزبان , كتابهاي آموزش فارسي به غيرفارسيزبانان
عنوان كنفرانس :
نخستين همايش ملي واكاوي منابع آموزشي زبان فارسي به غير فارسي زبانان
چكيده فارسي :
مقالهي حاضر با هدف بررسي مضامين و مولفههاي فرهنگي كتابهاي آموزش زبان فارسي به غيرفارسي زبانان به مطالعهاي تطبيقي پرداخته است تا دريابد منظور از فرهنگ و انتقال مفاهيم فرهنگي در كتابهاي مختلف چيست. با توجه به اينكه ظاهرا زبان و فرهنگ دو مقولهي تفكيكناپذيرند و زبان به عنوان يكي از مولفههاي فرهنگي ميتواند بازتابي از مسائل فرهنگي باشد، تلاش شد به اين پرسش پاسخ داده شود كه آيا لزوما آموزش زبان، آموزش فرهنگ مناسب را تضمين ميكند؟ به اين منظور دو كتاب زبان فارسي (جلد سوم) نوشتهي احمد صفار مقدم و درس فارسي نوشتهي تقي پورنامداريان به عنوان نمونه انتخاب و بررسي و مقايسهي روند انتقال مضامين فرهنگي، در مطالعهاي تطبيقي در آنها انجام شد. در راستاي مقولهبندي فرهنگ به دو بخش فرهنگ بزرگ و كوچك، و با روش چكليست بايرام (1993) كه ميزان و چگونگي عرضهي محتواي فرهنگي در متن را مشخص ميكند، دو كتاب اشاره شده مورد بررسي قرار گرفت. منظور از فرهنگ بزرگ عناصر و محصولات فرهنگي بزرگ همچون تاريخ ملي، موسيقي، ادبيات و هنر و مراد از فرهنگ كوچك مولفههاي اجتماعي همچون رفتار، آداب، نگرشها، باورها، ارزشها و هنجارهاست، كه هر كدام در جاي خود به توانش ارتباطي زبانآموز كمك ميكند. بررسيها نشان داد كه از بين مضامين هشتگانهي بايرام، كتاب درس فارسي پورنامداريان بر مضاميني چون روابط اجتماعي و چرخهي زندگي، شامل خانواده، مدرسه و محيط كار بيشتر تاكيد شده است و كتاب بيش از آنكه ايجاد تفاهم فرهنگي را مد نظر قرار دهد، زبانآموز را متوجه آموزش صرف زبان ميكند. در حالي كه كتاب زبان فارسي نوشتهي احمد صفار مقدم، هم در زمينهي ميزان يعني بسامد وقوع مضامين فرهنگي و هم در زمينهي چگونگي يعني پرداختن به همه سطوح فرهنگي موفقتر عمل كرده است. كتاب زبان فارسي نه تنها به مضاميني چون اعتقادات و رفتار شامل اخلاق، باورهاي ديني و عادات روتين و روزمره، به عنوان مولفههاي فرهنگ كوچك پرداخته و بلكه مفاهيمي چون تاريخ ملي، كليشهها و هويت ملي را به عنوان مولفههاي فرهنگ بزرگ مورد تاكيد قرار داده است. نتيجه آن كه آموزش زبان جداي از آموزش فرهنگ ابتر است و آموزش فرهنگ بايد در همهي سطوح صورت بگيرد.