شماره ركورد كنفرانس :
3912
عنوان مقاله :
كهننمونۀ نوزايي و تجديد حيات نمادين در انديشۀ مولوي با آراي يونگ
پديدآورندگان :
حسابي افشار afs.hesabi@gmail.com دانشجوي دكتري زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه رازي
كليدواژه :
مثنوي مولوي , يونگ , ناخودآگاه جمعي , كهنالگو , مرگ و نوزايي.
عنوان كنفرانس :
سومين همايش ملي متن پژوهي ادبي
چكيده فارسي :
نقد كهنالگويي يا اسطورهاي به نقش اساطير و شيوۀ آفرينش ديدهورانه كه برخاسته از ناخودآگاهي و فراتر از عقل، انديشه و درك آدمي است، ميپردازد و تلاش ميكند تا ميان چگونگي رابطۀ انسان با ادبيّات، دين، عرفان، معنويت و هنر، پيوندي بجويد تا به اين ترتيب بتوان با نگاهي علمي و مدوّن به نقد و تحليل آثار ادبي با درونمايههاي رنگارنگ آن پرداخت. بر اساس اين واقعيّت انكارناپذير، انسان نميتواند مدّعي باشد كه ميتواند آثار بزرگ ادبي و عرفاني را كه سرشار از بنمايههاي كهنالگويي و مبتني بر نگارههايي چون «آنيما»، «آنيموس»، «سايه»، «نقاب»، «خود»، «فرديت»، «نوزايي» و... هستند، مورد نقد و تحليل قراردهد و در عين حال از رويكرد اسطورهاي و نقش خودانگيختگي محض در آنها غافل باشد و كاركردهاي اين رويكرد را ناديده بگيرد. عدم آشنايي با صور اساطيري يا آركيتايپي، به اين معناست كه به عنوان مثال، رازآشناي بزرگي مانند مولوي را كه تمامي ديالوگهايش بازكاوي انديشهها و تصوّرات دروني آدمهاست، از سطح شاعري انديشمند و آشنا با مفاهيم آييني، باوري و ديني، به جايگاه شاعري صرفاً ناظم فرود آوردهباشيم؛ در حالي كه شاعران كلاسيك و نوپردازي كه به دنياي اسطوره راه مييابند و مفاهيم اسطورهاي در شعرشان بازتاب مييابد، خردورزاني هستند آشنا با باورها، آيينها، روانِ انساني، عالم بيخويشي، جهانِ گذشته، ماهيّت ناخودآگاه انسان، مظاهر طبيعت و… .؛ از اين روست كه نميتوان به دنياي ذهن و زبان آنان وارد شد و از درك مباني ناخودآگاهي و اسطورهاي غافل بود. برآيند اين پژوهش، بررسي كهنالگوي نوزايي به عنوان يكي از موتيفهاي موقعيت و آركيتايپِ آركيتايپها در انديشۀ مولوي و آراي يونگ است.