شماره ركورد كنفرانس :
3912
عنوان مقاله :
خدا و انسان در آينه فيه مافيه
پديدآورندگان :
حسني جليليان محمّدرضا hasanijalilian@yahoo.com دانشيار دانشگاه لرستان , كنجوري احمد ahmad1360514@gmail.com دانشجوي دكتري زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
مولوي , فيهمافيه , خدا , انسان.
عنوان كنفرانس :
سومين همايش ملي متن پژوهي ادبي
چكيده فارسي :
تبيين رابطۀ حق و خلق از اساسيترين مفاهيم در هر مكتب فكري است. نحلههاي عرفاني هر يك با نگاه خاص خود، در اين مورد سخن گفتهاند. اگر مولوي را نمايندۀ عارفانِ عاشق بدانيم، آراي وي در پردۀ حكايات و تمثيلات آثارش پنهان است. «فيه ما فيه» نيز اگر چه صراحت و وضوح بيشتري دارد، تابع دستهبندي خاص نيست. با تفكيك و دستهبندي منظم باورهاي مولوي در باب خدا و انسان در اين اثر، به نتايج زير مي رسيم: خداوند عارفان، كه هستي را فرا گرفته، مستغني از تعريف است. اين شاهدِ هرجايي در عين ظهور در نهايت بطون است. ذات او در تصور نميگنجد و از اين رو مثل و مانندي ندارد. تنها راه درك او عالم خيال است؛ امّا نه خيالي كه ما تصور ميكنيم بلكه «خيالاتي كه دام اولياست». اگر انسان به مقام آينگي برسد حق با همۀ زيبايي، هر دم به شكلي در آينۀ دل او متجلي ميشود؛ به همين دليل تجليات حق نامحدود و البته غير تكراري است. رسيدن به مقام آينگي نيازمند عنايت بيعلّت حضرت حق است و تكيه بر خود، آدمي را به مقصود نميرساند. در عين حال از نظر مولوي بين انسان و خدا افقتار طرفيني هم موجود است؛ چرا كه جمال الهي، مظهري ميجويد كه آن دلِ آدمي است. انسان كه اشرف مخلوقات و هدف آفرينش هستي است، خليفۀ خدا و البتّه معشوق و عاشق او نيز هست. اين انسان وجودي دو بعدي، يعني حيواني–ملكي دارد. از اين طريق، امكان عروج و سقوط فراهم است.