بررسي رابطه سبك‌هاي فرزند پروري والدين بر گرايش به تفكر انتقادي در دانش‌آموزان دختر سال دهم شهرستان خاتم

هدف از پرورش تفكر انتقادي يعني پرورش افرادي كه اهل تحقيق و بررسي هستند، نه افرادي كه آنچه به آن‌ها گفته مي‌شود، قبول كنند. تفكر انتقادي هنر در اختيار گرفتن ذهن خود است. خانواده و در رأس آن والدين سهم به سزايي در پرورش مهارت‌هاي شناختي افراد به عهده‌دارند. پژوهش حاضر باهدف بررسي رابطه‌ي سبك‌هاي فرزندپروري والدين بر گرايش به تفكر انتقادي در دانش‌آموزان دختر پايه دهم شهرستان خاتم انجام‌شده است. روش اين تحقيق توصيفي و از نوع همبستگي است، جامعه آماري تحقيق حاضر را تمامي دانش‌آموزان دختر مشغول به تحصيل در پايه‌ي دهم شاخه نظري سال تحصيلي 1396-1395 شهرستان خاتم تشكيل مي‌دهند كه تعداد آن‌ها 105 نفر است. از اين تعداد بر اساس جدول گرجسي و مورگان تعداد 80 نفر به روش تصادفي‌ ساده انتخاب شد و با استفاده از دو پرسشنامه سبك‌هاي فرزندپروري رابينسون كه پايايي آن براي مقياس اقتداري 90% و براي مقياس استبدادي 78% و براي مقياس سهل‌گيرانه %70 بود و سياهه نگرش تفكر انتقادي كاليفرنيا (CCTDI) با پايايي %70 اطلاعات لازم جمع‌آوري شد در بخش آمار استنباطي فرضيه‌ها با همبستگي پيرسون و رگرسيون چند‌گانه با استفاده از نرم‌افزار SPSS مورد تجزيه ‌و تحليل قرار گرفت. يافته‌ها حاكي از آن بود بين تفكر انتقادي و شيوه فرزندپروري مقتدرانه رابطه معني‌دار و مثبت برقرار است. بر اساس نتايج رگرسيون چندگانه سبك فرزندپروري مقتدرانه مي‌تواند در پيش‌بيني رشد تفكر انتقادي نقش مثبت و معنادار داشته باشد.