بررسي رابطه بين هوش تجاري مديران و مديريت ارتباط با مشتريان (مطالعه موردي: شركت كاله آمل)

جلب رضايت مشتري احساس مثبتي است كه در مشتري پس از استفاده از كاال و يا خدمات ايجاد مي شود. رقابت ايجاب مي كند كه توجه مديران سازمان ها معطوف به باالترين خشنودي مشتريان، كاهش هزينه هاي توليد و ارائه خدمات با كيفيت باال باشد. امروزه مديريت ارتباط با مشتري درك بهتري از رفتار مشتريان، ترجيحات و نيازها را فراهم ميكند و در نتيجه در استراتژي هاي ارتقاء محصوالت، خدمات و سرويس ها، فروش، بازاريابي محصوالت و همچنين مراقبت از مشتري به سازمانها كمك مي كند. يكي از تكنيك هاي درك رفتار مشتريان در سازمانها، استفاده از هوش تجاري است. چراكه هوش تجاري مي تواند كمك كند تا يك مدل تجاري محصول گرا تبديل به مشتري محور شود. هدف از اين پژوهش بررسي رابطه بين هوش تجاري مديران و مديريت ارتباط با مشتريان در شركت كاله آمل است. پژوهش حاضر از نظر هدف كاربردي و از نظر روش، توصيفي پيمايشي و از نظر روش جمع آوري اطالعات يك تحقيق ميداني محسوب مي شود و روش نمونه گيري نيز روش تصادفي ساده و ابزار گردآوري داده ها نيز پرسشنامه و مراجعه به اسناد و مدارك بوده است. جامعه آماري در اين پژوهش كليه مديران و معاونان در شركت كاله آمل مي باشند. به منظور بررسي دادههاي گردآوري شده، از آمار توصيفي و آمار استنباطي )آزمون كولموگوروف- اسميرنوف و همبستگي اسپيرمن( استفاده شده است. نتايج حاصل از پژوهش بيانگر آنست كه بين هوش تجاري مديران و مولفه هاي آن )ابعاد( و مديريت ارتباط با مشتريان در شركت كاله آمل رابطه معناداري وجود دارد. همچنين نتايج حاصل از رتبه بندي ابعاد مختلف هوش تجاري مديران كه از آزمون فريدمن استفاده شده است، نشان دهنده اينست كه به ترتيب شاخصهاي يكپارچگي داده هاي تجاري ، ساختهاي فن آوري اطالعات تجاري ،فرهنگ تصميم گيري تحليلي اطالعات تجاري ، قابليت هاي تحليلي اطالعات تجاري و كيفيت محتواي اطالعاتي تجاري از درجه مطلوبيت و اهميت برخوردار مي باشند