شماره ركورد كنفرانس :
3990
عنوان مقاله :
اهميت شناسايي بهنگام كودكان با ناتواني هاي يادگيري: معرفي مقياس درجه بندي و مشاهده يادگيري
پديدآورندگان :
نساييان عباس anesayan@gmail.com استاديار گروه روانشناسي، دانشگاه بجنورد؛ , اسدي گندماني رقيه psy.assady@gmail.com استاديار گروه روانشناسي، دانشگاه بجنورد؛
تعداد صفحه :
1
كليدواژه :
شناسايي بهنگام , ناتواني هاي يادگيري , درجه بندي , يادگيري
سال انتشار :
1397
عنوان كنفرانس :
اولين كنگره بين المللي و پنجمين كنگره ملي آموزش و سلامت كودكان پيش از دبستان
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
مقدمه و بيان مساله: اصطلاح «ناتواني‌هاي يادگيري» در سال 1962 توسط اولين نويسنده در اين حوزه، ساموئل كرك وضع شد. اين اصطلاح پس از كنفرانسي در سال 1963 جاي خود را در بين مردم باز كرد. اين كنفرانس با حضور والدين و متخصصان برگزار شد و بر دانش‌آموزاني متمركز بود كه عليرغم برخورداري از هوش متوسط و بالاتر از متوسط با مشكلات اساسي در مدرسه مواجه بودند. قبل از سال 1962، اين قبيل دانش‌آموزان برچسب‌هايي مانند بدكاركردي خفيف مغزي، نشانگان استروس و آسيب مغزي دريافت مي‌كردند (لرنز و جونز، 2012). كرك معتقد است دانش‌آموزان با ناتواني‌هاي يادگيري گروه ناهمگني هستند كه در يك نكته اشتراك دارند: همه‏ي آن‏ها مشكلات عصب شناختي پايه‏اي دارند كه بر يادگيري در همه‌ي حوزه‌ها تأثير گذاشته است (كورتيلا، 2009؛ هالاهان و ماك، 2003؛ پولن، لين، اشورث و لاولس، 2012). شناسايي كودكان كم سن كه ممكن است نشانه‌هاي اوليه ناتواني‌هاي يادگيري را نشان دهند، بسيار اهميت دارد چرا كه از اين طريق مي‏توان حمايت‏هاي لازم را براي رشد و تحول‏شان تدارك ديد ( نيتزل، 2011؛ كلمن، روت و وست، 2006). انجمن مشترك ملي ناتواني‌هاي يادگيري بيان مي‌كند كه هدف شناسايي اوليه، تعيين مشكلات تحولي كودكان است چرا كه ممكن است اين مشكلات، مانع يادگيري شوند يا كودك را در معرض خطر قرار دهند . آن‏ها مشاهده منظم رفتار و توانايي‌هاي كودك در زمان‌هاي مختلف را به عنوان مهم‌ترين راه شناسايي ناتواني‌هاي اوليه پيشنهاد مي‌دهند. يكي از ابزارهاي مشاهده باليني كه به ما در اين زمينه كمك مي‌كند مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه است (كلمن، گيليس و وست،2011؛ كلمن، وست و گيليس، 2010). مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه ابزاري است كه به معلمان و والدين در جمع‌آوري و اشتراك اطلاعات در مورد كودكان كم سن كه ممكن است ناتواني‌هاي يادگيري داشته باشند، كمك مي‌كند (گيليس، وست و كلمن، 2010). در استفاده از مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه، معلمان و والدين مي‌توانند به طور منظم نگراني‏هايشان را در هفت حوزه تحولي از 1 (كمترين يا نبود نگراني) تا 4 (بيش‌ترين نگراني) درجه‌بندي كنند. اين هفت حوزه تحولي شامل ادراكي- حركتي، خود مديريتي، عاطفي- اجتماعي، محاسبات اوليه، سواد اوليه، زبان دريافتي و زبان بياني مي‌شود (گيليس، وست و كلمن، 2010). مثال‌هايي از انواع تكاليف تحولي براي هر حوزه تهيه شده است تا معلمان و والدين از اين مقياس براي درجه‌بندي سطوح نگراني‌شان در مورد كودك استفاده كنند. مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه بر هفت حوزه رشدي متمركز است كه ممكن است در كودكاني كه ناتواني‌هاي يادگيري دارند مشكل پيدا كند (گيليس، 2011). بايد مشكلات معناداري براي كودك كم سن درون هر يك از اين حوزه‌ها وجود داشته باشد تا باعث نگراني والدين و معلمان گردد. روش تحقيق: روش اين پژوهش بررسي مقاله هاي مرتبط با مداخله بهنگام و اهميت آن در كودكان و ترجمه مقياس درجه بندي و مشاهده يادگيري است كه با هدف معرفي اين ابزار غربالگري صورت مي گيرد. يافته ها و نتيجه گيري: مربيان، معلمان و متخصصان شناسايي دانش‌آموزان با شرايط استثنايي را كاملاً جدي گرفته‏اند، زيرا اين شناسايي اولين گام در مداخله موفقيت‌آميز است. شناسايي مناسب مهم است چرا كه مي‏توانيم از طريق آن خدمات، حمايت‏ها و مداخله‌هاي مناسب را با نيازهاي ويژه كودكان انطباق دهيم. براي مثال اگر بدانيم كودك در خواندن ناتواني دارد، آن وقت مي‏دانيم براي حمايت از كودك چه مداخله‏اي در نظر بگيريم. علاوه براين شناسايي مناسب از لحاظ اقتصادي اهميت مي‏يابد، زيرا كودكاني كه به طور رسمي با ناتواني‌ شناسايي مي‏شوند مي‏توانند از كاركنان متخصص خدمات در يافت كنند. اين خدمات و حمايت‌ها نيازمند بودجه‌هاي دولتي هستند. به همين دليل شناسايي، يك مسئله سياسي، اقتصادي و همچنين يك مسئله آموزشي تلقي مي‏شود. همه تخصص‌هايي كه به كودكان با شرايط استثنايي خدمات ارائه مي‏دهند (براي مثال پزشكي، آموزشي، مددكاري اجتماعي، روان‏شناسي، آسيب‌شناسي گفتار و غيره) در يك موضوع كلي با هم توافق دارند: مداخله بهنگام‌تر تاثير بيشتري در توالي رشدي كودك دارد. در مداخله بهنگام، بهتر به معني پيامدهاي مثبت بيشتر و تلاش كمتر است (گالاگر، 2006)، بدين معني كه حمايت براي برخي از كودكان بايد از بدو تولد شروع شود، درست قبل از پيش دبستان يا حتي قبل از كودكستان. مغز از طريق تعامل با محيط رشد مي‏كند؛ بنابراين وجود محيط‌هاي اوليه مناسب براي يادگيري ضروري است (پلومين، دفريز، كرايح و مك گايفين، 2003). همچنين آنچه براي كودكان و نوباوگان رخ مي‏دهد، مي‏تواند تأثيرات عميقي بر رشد آتي آنها داشته باشد. فرض بر اين است كه ناتواني‌هاي يادگيري پايه‌هاي عصب شناختي دارد، اما هنگامي كه معلمان مي‏خواهند در مورد وجود يا عدم وجود ناتواني‏هاي يادگيري در دانش‌آموزي تصميم بگيرند، برايشان سخت است از ناهنجاري‌هاي عصب شناختي به عنوان دليل و نشانه استفاده كنند. اين نكته مي‏تواند در آينده‏اي نه چندان دور، زماني كه مطالعات مغز به عنوان قسمتي از فرايند شناسايي استفاده مي‏شود، مورد توجه قرار گيرد اما در حال حاضر بايد به عملكرد و رفتار براي تعيين ناتواني‌هاي يادگيري اعتماد كنيم (چندراسكرن، هورنيچل، اسكو، نيكول و كروس، 2009؛ استنبرگ، 2008). بنابراين مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه مي تواند به عنوان يك ابزار كمك كننده در شناسايي نشانه هاي اوليه‏ي عملكردي و رفتاري در ناتواني‏هاي يادگيري به متخصصان و مربيان كمك كند. مطالعات معتبر و اجتماعي با نسخه مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه معلمان و والدين نشان داده است كه اين مقياس بسيار مفيد است و مي‏تواند در جلسات «حل مسئله گروهي» در رويكرد الگوي پاسخ به مداخله استفاده شود ( وست، 2011؛ گيليس، وست و كلمن، 2010). ممكن است مقياس مشاهده و درجه‌بندي يادگيري اوليه ابزار مفيدي باشد، با اين وجود براي اثبات روايي آن به پژوهش‏هاي بيشتري نياز است. هدف اين مطالعه بررسي اهميت شناسايي بهنگام كودكان در معرض خطر ناتواني يادگيري و همچنين معرفي يك ابزار غربالگري براي مشكلات يادگيري است.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت