شماره ركورد كنفرانس :
4037
عنوان مقاله :
چرايي ضعف مطالعات ميان رشتهاي در نسبت علم تاريخ و نظريه
پديدآورندگان :
محمد يوسفي منوچهر yosefi.mohsenu@gmail.com دبيرآموزش و پرورش آموزش و پرورش بيجار/ دانشجوي تاريخ ايران اسلامي، دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران، تهران، ايران؛
كليدواژه :
تاريخ شناسي , مطالعات ميان رشته اي , نظريه آزمايي
عنوان كنفرانس :
همايش آموزش تاريخ در مدارس
چكيده فارسي :
چند گاهي است در كشور ما اتفاقي خوشايند از رابطه ي ميان دانش تاريخ و مطالعات ميان رشتهاي در حال وقوع و مورد توجه تاريخ پژوهان قرار گرفته است. اين مقاله در صدد پاسخ به اين پرسش است كه اصولاً از ساحت روش شناسي، چرايي ضعف مطالعات ميان رشتهاي در نظريه پردازي در پژوهشهاي تاريخي چيست؟ براي پاسخ گفتن به اين پرسش و در مقام طرح بحث، ضروري بود كه در ابتدا، جايگاه تاريخ و ويژگيهاي آن و رويكردهاي متفاوتي را كه، تاريخ پژوهان آكادميك و وارثان نسل اديب مورخان به آن داشته اند، روشن كنيم. و سپس در حد نوشتار حاضر، بر نقدهايي كه به انديشه و كنش اين دسته مورخان وارد شده، پرداخته و تاكيد شده كه تاريخ شناسان در مواجهه با علوم ديگر نبايد فراموش كنند كه ماهيت و كاركرد اصلي دانش تاريخ، توليد دادههاي واقعي، و رسالت اصلي مورخ، در درجه ي اول توليد فكت و ارائه آن به ديگر علوم و در درجه دوم تبيين آن است. دور شدن تاريخ شناسان از توليد داده و حركت به سمت نظريه آزمايي، آن ها را با خطايهاي فاحش و تهديدهاي جدي رو به رو خواهد كرد، و آسيبهاي جدي بر پيكره ي تاريخ شناسي وارد ميشود، زيرا تاريخ شناسي وظيفه و رسالت اصلي خود را فراموش كرده و به تفاوتهاي ماهوي خود(از حيث موضوع، روش و غايت. . . ) و علوم ديگري همانند جامعه شناسي و علوم سياسي توجه نكرده و سعي كرده بسان عالمان علوم تعميمي به سمت نظريه آزمايي برود. اين در حالي است كه ميدانيم، برخي از عالمان علوم انساني چنين ديدگاهي ندارند و بر اين باورند تاريخ جزو علوم آلي و توضيح دهنده و كمك كننده به معارف ديگر است و موضوع، روش و غايت مشخص و مستقلي ندارد. بر پايه ي مباحث عرضه شده راقم اين سطور با توجه به تفاوتهاي موضوعي، روشي و غايتي اين دانش با علوم تعميمي، بي ملاحظه گرايش پيدا كردن به مطالعات ميان رشتهاي و ضعف مطالعات ميان رشتهاي در نسبت علم تاريخ و نظريه را، جدي تلقي نموده و بر اين نظر است كه، تفاوت ماهيت دانش تاريخ با علوم تعميمي، اجازه ي نظريه آزمايي را از مورخان سلب كرده است. آن علوم در پي نظريه پردازي و نظريه آزمايي و پاسخ به پرسشهاي فرا مورخانه ي چرايي اند، اما تاريخ شناسي در صدد توصيف گسترده و عميق از گذشته و شناخت امر واقع است. از حيث روش شناسي، نظريه پردازي با كمك مطالعات ميان رشته اي، هويت دانش تاريخ و به تبع آن، اصالت، اعتبار و استقلال آن را با تهديد جدي مواجه ميكند و تاريخيت آن را آرام آرام به آرشيوي خام فرو كاسته خواهد شد.