ارائه ي الگوريتمي جهت بهبود هوشمندي كسب و كار شركت هاي دانش

امروزه سازمان ها بايد بپذيرند كه فلسفه ي حياتشان تغيير كرده و ديگر زنده ماندن به معناي رسيدن به وضعيت سوددهي مداوم نمي تواند باشد و بايد به دنبال رقابت و ابزار آن باشند؛ چرا كه امروزه كمتر شركتي در عرصه سنتي و به دور از قواعد جديد كسب و كار فعاليت مي كند؛ براي اين كه بتوان پا به پاي رقبا باقي ماند يا حتي با مهارت بسيار بتوان از آن ها پيشي گرفت، مي بايست به قواعد جديد بازي كاملاً مسلط بود، بنابراين تسلط بر هوش تجاري ضرورتي اجتناب ناپذير تلقي مي شود. هوش تجاري رويكردي نوين در كسب و كار و معماري سازماني است كه دسترسي سريع به داده ها و تحليل آن ها را بر اساس نيازهاي كاربران امكان پذير مي نمايند. استقرار هوش تجاري مستلزم فراهم سازي پيش نيازهايي است كه يكي از كليدي ترين عوامل استقرار هوش تجاري، مديريت دانش سازماني مي باشد. ايجاد مزيت رقابتي در اقتصاد مبتني بر دانايي در سازمان ها مستلزم مديريت و استفاده از دانش ضمني و آشكار سازمان و تبديل آن به هوش تجاري است. در اين راستا، بررسي نقش مديريت دانش سازماني بر بهبود هوش تجاري سازمان ها از اهميت بالايي برخوردار است. اين مقاله بر مبناي مروري بر ادبيات پژوهش، به شناسايي و ارزيابي رويكردهاي مختلف سنجش هوش تجاري پرداخته و در نهايت الگويي جهت ارتقاي هوش تجاري شركت هاي دانش محور با رويكرد مديريت دانش ارائه شده است.