شماره ركورد كنفرانس :
4188
عنوان مقاله :
تحليل ساختاري داستان شفاهي بزلنگي و زن بدجنس (آسوكه سيستان) بر پايه الگوي گريماس
پديدآورندگان :
بياني بدشي مليحه دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه گنبدكاووس , رامين نيا مريم maryam.raminnia@gmail.com استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه گنبدكاووس , علي مددي منا استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه گنبدكاووس
تعداد صفحه :
17
كليدواژه :
ساختارگرايي , گريماس , بزلنگي و زن بدجنس , ادبيات شفاهي.
سال انتشار :
1396
عنوان كنفرانس :
ششمين همايش ملي نقد و نظريه ادبي
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
با بررسي آثار ادبي از ديدگاه ساختاري، الگوي پيوند و ساختار آن ها كشف مي گردد. گريماس از جمله ساختارگراياني است كه به تحليل زباني و معنايي عناصر مختلف داستان مي پردازد و با ارائه الگوي كنشي ابزاري مفيد در شناسايي ساختار داستان و تحليل محتوا در اختيار ما قرار مي دهد. در اين پژوهش به بررسي ساختار داستان بومي و شفاهي بزلنگي و زن بدجنس از سري داستان هاي شفاهي سيستان بر پايه الگوي روايي گريماس پرداخته ايم. در پي پاسخ گويي به اين سوال كه آيا داستان شفاهي بزلنگي از الگوي خاص روايي برخوردار است ؟ آيا الگوي كنش و زنجيره ها و گزاره هاي روايي گريماس در تحليل نمونه اي از داستان هاي شفاهي بومي ايران كارايي دارد ؟ اين فرضيه مطرح است كه نظريه هاي گريماس در بررسي داستان هاي شفاهي كارآمد بوده و الگوي كنش و زنجيره ها و گزاره هاي روايي نظريه گريماس با داستان مذكور منطبق مي باشد. هدف پژوهش بررسي الگوهاي روايي در داستان شفاهي به طور خاص در بررسي موردي داستان بزلنگي است كه قابليت انطباق با الگوهاي روايت شناسي را نشان بدهد. نتيجه اجمالي در بررسي داستان شفاهي بزلنگي نشان مي دهد كه در ساختار روايي بيشتر داستان هاي شفاهي سيستان عنصري به نام بزلنگي (موجود انسان نما) و مذكر و در بيشتر موارد منفي (ضدقهرمان) وجود دارد كه عاشق آدميزاد مونث مي شود كه سعي در برقراي ارتباط با وي به هر نحوي و از هر طريقي اعم از دوستي، ازدواج و حتي آدم ربايي دارد ، تكرار مي شود.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت