شماره ركورد كنفرانس :
4194
عنوان مقاله :
رهبري مبتني بر فرهنگ سازماني توسعه گرا
پديدآورندگان :
قاسمي مجيد رئيس هيأت مديره انجمن مديريت ايران - رئيس كنفرانس ملي فرهنگ سازماني با رويكرد توسعه
تعداد صفحه :
10
كليدواژه :
فرهنگ سازماني , توسعه گرا
سال انتشار :
1395
عنوان كنفرانس :
اولين كنفرانس ملي فرهنگ سازماني با رويكرد توسعه
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
تعريف فرهنگ سازماني هم‌زمان با ورود به قرن بيست و يكم، تمامي سازمان‌ها دست‌خوش تغيير و تحول شده‌اند. به منظور ادامه حيات سازمان‌ها، انسان‌ها در تمامي رده‌هاي سازماني براي بهبود بهره‌وري پيوسته تلاش مي‌نمايند. بازدهي كوتاه مدت جاي خود را به كيفيت، نوآوري و ارزش‌ها مي‌دهد. ايجاد سازمان‌هاي پايدار، اولويت مديران و رهبران امروزي است و سرمايه انساني اهميت بسياري يافته است. روش‌هاي نوين درگيري ذهني و عاطفي كاركنان در امور سازمان، جايگزين روش‌هاي دستور و كنترل نظامي گذشته شده‌اند. نقش مديران به عنوان راهنما، معلم و تسهيل‏گر در تغيير اساسي ماهيت كار در سازمان‌هاي قرن جديد بسيار مشهود است. آنان مي‌توانند فرهنگ را متحول سازند. بر اساس تحقيقات، فرهنگ قوي و روشن مي‌تواند مزاياي بسيار را براي يك سازمان ايجاد نمايد. در باب فرهنگ سازماني تعاريف متعددي ارايه شده است كه برخي از مهم‌ترين تعاريف عبارتند از: • فرهنگ سازماني، الگويي از مفروضات بنيادي است كه اعضاي سازمان براي حل مسائل مربوط به تطابق با محيط خارجي و تكامل داخلي آن را ياد مي‌گيرند و چنان خوب عمل مي‌كند كه معتبر شناخته شده، سپس به‌صورت يك روش صحيح براي درك، انديشه و احساس كردن در رابطه با حل مسائل سازمان به اعضاي جديد آموخته مي‌شود. (ادگار شاين ، 1980) • فرهنگ، مجموعه‌اي از تصورات مشترك و پذيرفته شده توسط يك گروه است كه نمايانگر چگونگي درك، تفكر و عكس‌العمل آنان در برابر محيط پيرامون خود است. (ادگار شاين ، 1985) • فرهنگ سازمان الگويي از مقاصد مشترك افراد سازمان است بدين معني كه اعضاي سازمان داراي ارزش‌هاي مشترك، عقايد، معيارهاي مناسب براي رفتار، زبان مخصوص، رمزها و ساير الگوهاي فكري و رفتاري هستند. (جيمز پرسي ،1996) • فرهنگ سازماني همان ارزش‌هاي اساسي، باورها و اصول اخلاقي مي‌باشند كه نقش پايه‌اي را براي يك سيستم مديريت سازماني ايفا مي‌كند. (دنيسون ،2000) • فرهنگ سازماني، سيستمي از مفاهيم و عقايد مشترك بين اعضاي سازمان مي‌باشد كه تعيين كننده رفتار آن‌ها نسبت به يكديگر و افراد خارج از سازمان است. ( رابينز ، 2005) • فرهنگ سازماني نيروي محركه مهم جنبش سازمان‌ها است. (بارني ،1986) • فرهنگ سازمان، مينياتوري از فرايندهاي كلان فرهنگي محيط سازمان است كه با ظهور مقوله‌هايي مانند فناوري اطلاعات و ارتباطات، پديده جهاني شدن و چگونگي برخورد با آن، دگرگوني هاي جمعيت شناختي، آموزش مداوم، انفجار دانش، بحران‌هاي اخلاقي، سازمان يادگيرنده و رشد فزاينده دانش، توجه به كيفيت و اثربخشي در سازمان‌ها، ضرورت بسترسازي مناسب در فرهنگ سازماني خلاق را در همه سطوح سازماني ايجاد مي‌نمايد. (جوليا ، 2011) علي‌رغم فقدان تعريفي واحد از فرهنگ سازماني، مي‌توان گفت كه همۀ افرادي كه در اين زمينه مطالعه نموده‌اند همگي توافق دارند كه فرهنگ: 1- كلي است كه از مجموع اجزاي آن بيشتر است. 2- تاريخچه سازمان را منعكس مي‌كند. 3- به مطالعه انسان‌شناسي مانند رسوم و نهادها مربوط مي‌شود. 4- توسط گروهي از افراد كه يك سازمان را تشكيل داده‌اند، شكل گرفته است. 5- حركت آن كند و سخت است. 6- تغيير آن به سختي صورت مي‌گيرد. با توجه به تعاريف فوق‌الذكر به اين نتيجه مي‌رسيم كه تقريباً تمامي پژوهشگران از فرهنگ سازماني به‌عنوان مجموعه‌اي از ارزش‌ها، باورها، عقايد، فرضيات و هنجارهاي مشترك حاكم بر سازمان ياد مي‌كنند. در واقع فرهنگ سازماني همان چيزي است كه به‌عنوان يك پديده درست به اعضاي تازه وارد آموزش داده مي‌شود و آن بيانگر بخش نانوشته و محسوس سازمان است. به عبارت ديگر فرهنگ سازماني عبارتست از مجموعه نگرش‌ها، هنجارها، رفتارها و اعتقادات مشترك سرمايه انساني در معيارها و ارزش‌هاي شناخته شده در سازمان. فرهنگ مجموعه به هم پيوسته‌اي از شيوه‌هاي تفكر، احساس و عمل است كه كم و بيش مشخص است و توسط تعداد زيادي از افراد فرا گرفته مي‌شود تا اين اشخاص را به جمع خاص و متمايز مبدل سازد. فرهنگ به كاركنان هويت سازماني مي‌دهد و براي ارزش‌هاي خاص و شيوه‌هاي انجام امور، تعهد ايجاد مي‌نمايد. فرهنگ سازماني دو نقش عمده دارد: 1. انسجام داخلي: ايجاد انسجام و اتحاد و يكپارچه كردن اعضا به طوري كه شيوه رفتار و برقرار كردن ارتباط با يكديگر را بدانند. 2. انطباق خارجي: به سازمان كمك مي‌نمايد تا خود را با عوامل محيطي انطباق دهد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت