شماره ركورد كنفرانس :
4211
عنوان مقاله :
نقش و جايگاه زنان در تحولات سياسي اجتماعي عصر مشروطه
پديدآورندگان :
سازمند بهاره b.sazmand@ut.ac.ir دانشگاه تهران
تعداد صفحه :
19
كليدواژه :
زنان , گفتمان , انقلاب مشروطه , جنسيت , تحولات سياسي و اجتماعي.
سال انتشار :
1396
عنوان كنفرانس :
چهارمين همايش ملي مشروطيت «رويكردها و جريانهاي فكري - سياسي در مشروطيت ايران»
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
تجربه تاريخي حضور زنان در ايران معاصر بيانگر اين امر است كه اين حضور، بيش از مؤلفه هاي جنسيتي، تحت تأثير محرك هاي اجتماعي و سياسي بوده است؛ به نحوي كه نقطة عزيمت و نقطة اختتام چنين جنبش-هايي كمتر صبغة جنسيتي يافته و بيشتر در مواجهه با استبداد داخلي و استعمار خارجي بوده است. شايد همين امر، متمايزكننده نقش متفاوت زنان در ايران معاصر باشد. يافته هاي مقاله حاضر كه با روش توصيفي تحليلي انجام شده نشان مي‌دهد كه تا قبل از جنبش مشروطه حضور و فعاليت زنان در امور اجتماعي و سياسي كشور تابعي از نظر و حكم علما بود و به هيچ وجه نمي توان حضور سياسي اجتماعي زنان در اين دوره را به انديشه هاي غير ديني نسبت داد. مقطع ديگري كه بيانگر حضور گستردة زنان در عرصة كنش سياسي است، انقلاب مشروطه است. زنان در تمام لحظات اين حركت مهم سياسي ـ اجتماعي فعالانه حضور داشتند. آنها بارها بست نشستند و عهده‌دار مسئوليت‌هاي مهمي در عرصه مقاومت بودند. در فرايند انقلاب مشروطه، صرفاً مردان نقش آفريني نكردند، بلكه زنان به صور مختلف در آن شركت جستند. از همان روزهاي آغازين مشروطه، سه گرايش فكري در فعاليت سياسي ـ اجتماعي زنان به چشم مي خورد: در گرايش نخست، عده اي از زنان متأثر از افكار جديد در غرب، تحت تأثير انديشه هاي فمينيستي قرار گرفتند. در گرايش دوم، عده اي ديگر تحت تأثير جنبش هاي سوسياليستي قرار داشتند. اما تعداد هواداران و ميزان فعاليت اين دو گرايش فكري محدود باقي ماند و در تشكيل انجمن ها و تشكل هاي زنانه، انتشار روزنامه و تأسيس مدارس تجلي يافت. در گرايش سوم، تودة زنان مسلمان همچنان پيشقراول حركت‌هاي سياسي ضد استبدادي بودند كه نمود آن را مي توان در واكنش زنان به تقاضاي وام از بيگانگان و رويارويي زنان با نيروهاي دولتي در جريان محاصره تبريز در دوره استبداد صغير اشاره كرد. هرچند انقلاب مشروطه در ابتدا طليعه بازسازي ملّي و زمينه ساز نقش آفريني زنان در جامعه تلقي شد، اما به واقع 15 سال آشفتگي و هرج و مرج مستمر متعاقب آن ظهور كه نوعي انفعال، سرخوردگي و بدبيني سياسي را در ميان اقشار مختلف اجتماعي و به طور اخص زنان شكل داد. تناقض اصلي گفتمان مشروطيت در اين بود كه به رغم در انداختن تلاشي جدي براي طرح تجدّد سياسي و نوسازي نهادهاي دولتي، ساختارهاي اصلي اجتماع دچار تحوّل و تغيير نشده بود و همين امر مي توانست به بازتوليد مجدد استبداد بينجامد. گفتمان سياسي متجددين با همه ناسازگاري هاي دروني خود، اندكي بعد از انقلاب مشروطه، موجد بروز تحولات دوره پهلوي اوّل شد.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت