چكيده فارسي :
تحقيق حاضر با هدف بررسي رابطه بين دينداري با معناداري زندگي انجام شده است. گر چه در عصر حاضر با پيشرفت علوم و تكنولوژي، بشر از امكانات مادي و رفاهي فراواني برخوردار است به لحاظ روحي و رواني بيش از گذشته مضطرب، افسرده و تنها به نظر مي رسد. از همين رو براي رهايي به راه هاي گوناگونِ گريز از متن و واقعيت زندگي متوسل مي شود.
افزايش آمار خودكشي، طلاق، اعتياد به مواد مخدر، اعتياد به مواد توهم زا، مصرف بالاي داروهاي آرام بخش و رشد روز افزون خشونت و جرائم، مؤيد اين مسئله است. لذا بهره مندي از امكانات مادي تمام نيازهاي انسان امروز را برطرف نساخته بلكه مشكلات روحي او را بيشتر و پيچيده تر كرده است. پرداختن به «معناداري زندگي» يكي از موضوعاتي است كه فلسفه ورزي و تأمل در آن مي تواند اميد بخش باشد. در اين مطالعه براي تبيين رابطه بين دينداري و معناداري زندگي از نظريههاي جامعهشناساني مانند وبر، برگر، يينگر و گيرتس استفاده شده است، اين جامعهشناسان بيشتر بر كاركردهاي معنابخشي دين تأكيد دارند .