آموزش و توانمندسازي مغز با استفاده از بازي هاي رايانه اي: فرصت ها و چالش ها، واقعيت يا مجاز

آيا آموزش هاي شناختي موثرند؟ هر روز با آگهي هاي تبليعاتي بي شماري روبرو هستيم با اين مضمون كه آموزش هاي مغزي توانايي هاي شناختي را به ميزان قابل توجهي ارتقاء مي دهند. اما شواهد علمي در راستاي آزمون اين فرضيه هنوز در هاله اي از ابهام باقي مانده و مطالعات فراواني نياز است تا پاسخگوي سوالات موجود باشد. در اين رابطه شواهدي مبني بر تاثير آموزش مغزي بر مهارت هاي شناختي را در اين مطالعه به بحث كشيده ايم. بازتواني شناختي اشاره به هر نوع بهبود درعملكردهاي شناختي به دنبال مداخلات هدفمند دارد. آموزش شناختي به عنوان يك حوزه تحقيقاتي و باليني با پيشرفت زيادي به عنوان يك رويكرد تاثير گذار درماني معرفي شده و با سرعت بالايي قابليت تجاري شدن را در آينده به عنوان يك حوزه علمي از آن خود مي كند. برنامه هاي رايانه اي در قالب نرم افزارهاي سهل الوصول و كاربردي با استفاده از روشهاي آموزش مغزي منجر به بازتواني شناختي در طيف وسيعي از افراد دچار اختلالات مختلف رواني از جمله اختلال نقص توجه/ بيش فعالي، پير مغزي، نواقص شناختي پس از تومور ها و سكته هاي مغزي همچنين افراد بدون اختلال كه از نقص حافظه، توجه و حل مساله و تصميم گيري رنج مي برند، مي شود. در اين مطالعه برآنيم تا با يك ديدگاه يكپارچه تعريف دقيقي از بازتواني شناختي مبتني بر آموزش مغزي ارائه دهيم، ديدگاه هاي مختلف موجود را به چالش كشيده و بر مورد ميزان اثربخشي اين روش ها مروري داشته باشيم. در نهايت با بررسي جوانب مختلف تجاري و اقتصادي گوشه چشمي خواهيم داشت بر تجاري سازي حوزه تحقيقاتي باليني مبتني بر آموزش مغز.