بررسي رابطه بين فرهنگ سازماني و هوش معنوي با مديريت تعارض

پژوهش حاضر با هدف تبيين رابطه بين فرهنگ سازماني و هوش معنوي با مديريت تعارض مديران مدارس متوسطه شهر آمل انجام گرفته است. روش تحقيق، توصيفي از نوع همبستگي و جامعه آماري اين پژوهش مديران مدارس متوسطه شهر آمل كه با روش نمونه‌گيري تصادفي ساده و جدول كرجسي و مورگان، تعداد 100 نفر به عنوان نمونه اانتخاب شد. ابزار اندازه گيري اين پژوهش شامل پرسشنامه معتبر و استاندارد شده فرهنگ سازماني مارشال ساشكين، هوش معنوي كينگ و سبك مديريت تعارض پوت نام و ويلسون مي‌باشد. به منظور پايايي پرسشنامه‌ها از ضريب آلفاي كرونباخ استفاده شد، ضريب آلفاي كرونباخ به دست آمده براي پرسشنامه فرهنگ سازماني 751/0، هوش معنوي 911/0 و مديريت تعارض 822/0 است كه بيانگر پايايي لازم جهت اجرا مي‌باشد. در سطح آمار استنباطي از آزمون ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون استفاده شده كه پس از تجزيه و تحليل داده‌ها نتايج نشان داد كه رابطه معناداري بين فرهنگ سازماني (652/0) و هوش معنوي (617/0) با مديريت تعارض مديران مدارس متوسطه وجود دارد. همچنين نتايج رگرسيون نشان داد كه فرهنگ سازماني و هوش معنوي پيش بيني كننده‏ي معناداري براي مديريت تعارض مي‌باشند. رابطه معناداري بين مولفه‌هاي فرهنگ سازماني (هماهنگي با تغيير(578/0)، دست يابي به اهداف(477)، هماهنگي گروه كاري(290/0)، مشتري مداري(504/0) و قدرت فرهنگ سازماني(515/0)) با مديريت تعارض مديران مدارس متوسطه وجود دارد. رابطه معناداري بين مولفه‌هاي هوش معنوي (تفكر وجودي انتقادي(638/0)، توليد معناي شخصي(564/0)، آگاهي متعالي(309/0) و بسط حالت هشياري(871/0)) با مديريت تعارض مديران مدارس متوسطه وجود دارد.