كج فهمي هاي رايج در آموزش تاريخ و علل آن

Curve common understanding in teaching history and its causes

يكي از اهداف آموزش علوم مختلف در همه ي جوامع، تربيت شهرونداني آشنا با فرايند تفكر مي باشد. از جمله مباحث مهم و قابل توجه در اين مسير، كج فهمي در آموزش است كه مانع رسيدن به هدف مي شود. كج فهمي مي تواند ناشي از تصورات قبلي، افكار و باورهاي غير علمي، مفاهيم درهم يا سوء تعبيرهاي مفهومي باشد. تا جايي كه چه بسا يك فرد چندين تصور ذهني از يك موضوع داشته باشد. اين تصورات ذهني گاهي موجب بدفهمي يعني وصل كردن تكه هاي آموخته شده به هم و ارائه تحليلي ضعيف توسط دانشجو يا دانش آموز مي شود كه خود مقدمه ي كج فهمي است. مخاطبين درس تاريخ با هر موضوع تاريخي كه برخورد مي كنند تصوراتي از آن با خود دارند كه بسياري اين تصورات را كج فهمي مي نامند. جاي ترديد نيست كه كج فهمي در همه ي علوم مضر و مانع رسيدن به هدف است اما اثرات منفي آن در آموزش تاريخ مضاعف است. زيرا تاريخ حافظه بشر و چراغ راه آينده است و عدم فهم درست آن موجب رفتن به بيراهه و تكرار خطاهاي پرهزينه ست. ماهيت تاريخ به عنوان يك علم و جايگاه آن در علوم انساني و اهميت هويت سازي و الگو آفريني آن امري پوشيده نيست. لذا نه تنها دانشجو و دانش آموز بلكه افراد يك جامعه نياز است بدانند كه چرا ملت هاي بزرگ جهان آن هايي هستند كه گذشته خود را خوب مي شناسند. روش مطالعه در اين نوشتار استفاده از استدلال هاي نظري و متكي بر شواهد تجربي بيش از سي سال آموزش درس تاريح با نگاه به حوزه آموزشي آن در سطوح مختلف بوده است. در اين تحقيق سعي شده است بطور مختصر به بررسي علل كج فهمي ها در آموزش تاريخ، از جمله اصول و روش هاي آموزش، جزم انديشي و نگاه ايدئولوژيك به تاريخ، نگاه حاكميت ها به تاريخ، تدوين كتب درسي تاريخ، فضاي مجازي و تاريخ سازي و...پرداخته شود