شماره ركورد كنفرانس :
4374
عنوان مقاله :
عامليت اسطوره و نماد در تعاملهاي فرهنگيـاجتماعي
پديدآورندگان :
صيادنژاد عليرضا 110sayad@gmail.com دانشجوي دكتري دين پژوهي و استاد مربي دانشگاه اديان و مذاهب
كليدواژه :
نماد , اسطوره , ناخودآگاه جمعي , معرفتشناسي فرهنگي , معرفت اجتماعي.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش ملي جريان شناسي فرهنگي در عرصه بين الملل
چكيده فارسي :
جريان معرفتشناسي معاصر، مؤيد آن است كه علاوه بر عوامل و ابزارهاي معرفتي پيشين، ميبايست به نقشهاي معرفتي ديگري از جمله انگيزشهاي انساني و عامليتهاي فرهنگيـاجتماعي نيز توجه نمود. اين امر موجب ميشود تا مباني معرفتي انساني از انحصار جنبة آگاهانه و استدلالمدار عقلي خارج شود و عوامل رواني انسان را نيز شامل شود. معرفت، جرياني صرفا مادي نيست و خاستگاههاي رواني و اجتماعي آن، گاه از عوامل مادي آن پيشي گرفته، جهت و هويت آن را دگرگون ميسازد.
جامعهشناسي معرفت، با تمركز بر شناسايي عوامل اجتماعي و فرهنگي معرفت، ميزان نقش آنها پرداخته و به مباحث مختلفي همچون علوم فرهنگي نيز توجه شود، علومي كه در آنها مولفههايي همچون اسطوره اهميت بسياري دارند.
اسطوره در معناي معاصر آن، بهعنوان يك عامل اجتماعي كه ريشه در ناخودآگاه جمعي انسان و جامعه دارد شناخته ميشود و ميتوان در اكثر عرصههاي انساني بهخصوص عرصههاي اجتماعي، آثار حضور آن را مشاهده نمود.
اسطوره، يك برساختة انساني نيست و پيش از خودآگاهي انساني وجود داشته است. در اين مبنا، نميتوان دامنة حاكميت آن بر معرفت بشري را محدود به حوزة معيني نمود و هر جا سخن از معرفت انساني به ميان ميآيد، اسطوره حضوري فعال دارد. انسان داراي ناخودآگاه فردي و جمعي است كه خود را به دريافتهاي معرفتي او تحميل ميكنند. عامليت ناخودآگاه جمعي، بيش از معرفتهاي نظري، با معرفتهاي عملي و اجتماعي انسان، تعامل برقرار ميكند. بر اين اساس، نقش عاملهايي همچون اسطوره و افسانه در جهانبيني افراد جامعه و معرفت اجتماعي آنها به ميزاني است كه غفلت از آنها موجب شناخت ناقص از جامعه شده و درك غيركاملي از هر اجتماعي را نتيجه ميدهد.
اين ميزان از تأثير موجب ميشود تا در مبحث معرفتشناسي اجتماعي، فصل قابل توجهي براي تبيين و يا به اصطلاح فرويد، تعبير روياهاي اجتماعي گشوده شود.
اسطوره از طريق ناخودآگاه جمعي، تعيّن معرفتهاي اجتماعي انسان را، جهتدهي مينمايد. براين اساس، جامعهشناسي معرفت، اسطوره و نقش آن در تعيّن اجتماعي معرفت را به عنوان يك مسئله طرح و مورد بررسي قرار ميدهد تا كيفيت و ميزان تأثير آن را با دقت معلوم نمايد.