شماره ركورد كنفرانس :
4427
عنوان مقاله :
فرهنگ خانواده در مشاركت با اجراي برنامه هاي تحصيلي مدارس: يك تحقيق كيفي
پديدآورندگان :
اديب يوسف Yousef_adib@yahoo.com دانشيار دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي دانشگاه تبريز , مردان اربط فاطمه دانشجوي دكتراي علوم تربيتي گرايش برنامه ريزي درسي دانشگاه تبريز
كليدواژه :
فرهنگ خانواده , مشاركت در امر تحصيل , پديدارشناسي , آينده فرزندان
عنوان كنفرانس :
چهاردهمين همايش سالانه انجمن مطالعات برنامه درسي ايران: فرهنگ و برنامه درسي
چكيده فارسي :
براي خانواده نبايد مانند گذشته، نقش حاشيه اي در جريان تربيت فرزندان در نظر گرفت. رابطه خانه و مدرسه رابطه اي دوسويه است. در هر خانواده آرمانها و باورهايي در خصوص كسب علم و دانش وجود دارد كه در تحصيل فرزندان اثر مي گذارد. اين باورها و آرزوها و به طور كلي فرهنگ خانواده در نحوه مشاركت خانواده ها با مدراس و تحصيل فرزندانشان خود را نشان مي دهد. فرهنگ خانواده در خصوص تحصيل فرزندان، تغييرات زيادي يافته و اين تغييرات در زندگي روزمره بازتاب يافته و روانشناسان، علماي علوم تربيتي، بنا به اهميت آن به آن توجه كرده اند كه حاصل آن مي تواند اصلاح نظام مفهومي در شناسايي فرهنگ خانواده در خصوص تحصيل فرزندان باشد كه به عنوان برنامه درسي نامرئي بيشترين تاثير را بر برنامه درسي صريح دارد. در اين تحقيق چون هدف، مطالعه فرهنگ خانواده در مشاركت با اجراي برنامه هاي تحصيلي مدارس است، تجربيات اصيل و با معني والدين مد نظر اين مقاله بوده است. در اين تحقيق داده ها به شيوه پديدارشناسي از طريق مصاحبه هاي نيمه سازمان يافته به طبيعي ترين شكل از متن تعاملات و مصاحبه ها استنباط و ثبت و ضبط گرديد. نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب گرديدند و حجم آن با توجه به ماهيت پژوهش كيفي، تا اشباع داده ها (16)نفر ادامه يافت. داده ها با استفاده از روش پيشنهادي اسميت (1995) مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. 9 مضمون اصلي از يافته ها استخراج گرديد كه عبارتند از: دلايل اهميت تحصيل، شرايط و امكانات، روش هاي آموزشي والدين، مشكل آفريني در زندگي، دلايل مشكلات از ديدگاه والدين، تاثير مثبت همكاري روي فرزندان، معايب همكاري والدين، راهكارهاي والدين براي جلوگيري از مشكلات، پيشنهادات والدين براي افزايش كارايي و اثربخشي مدرسه.توجه به فرهنگ خانواده در سازماندهي مطلوب تعاملات تربيتي خانه و مدرسه ضروري و انكارناپذير است. لازم است چرخشي اساسي در جهت دوري گزيدن از تاكيد غالب بر ويژگي هاي فردي روانشناختي يادگيرنده به سمت بسترهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و سياسي او اتفاق بيفتد. بنابراين يكي از راهكارهاي اساسي براي تحول بخشي به برنامه هاي درسي، مطالعه فرهنگهاي تاثيرگذار بر برنامه درسي است.