اثر همزيستي قارچ مايكوريزاGlomus intraradiaces برروي صفات بيوشيميايي نهال گونه تادار (Celtis Caucasica L.) تحت شرايط تنش خشكي

قسمت اعظم اراضي ايران در مناطق خشك و نيمه خشك قرار داشته و همواره با تنش هاي خشكي، شوري، گرما و... مواجه است. به طور كلي در تنش هاي محيطي به ويژه كمبود آب و مواد غذايي، رشد و مقاومت گياهان مايكوريزايي بيشتر از گياهان غيرمايكوريزايي است. در اين پژوهش به منظور بررسي اثر قارچ مايكوريزي بروي صفات بيوشيميايي گونه تادار(Celtis Caucasica L.) تحت تنش خشكي، آزمايشي به صورت فاكتوريل در قالب طرح كاملا تصادفي با سه تكرار انجام شد، بدين صورت كه عامل اول قارچ Glomus intraradiaces و بدون قارچ (شاهد) و عامل دوم شرايط نرمال آبياري و تنش 25 درصد ظرفيت زراعي مزرعه بود. نتايج نشان داد كه اثر قارچ، تنش خشكي واثر متقابل آنها بروي محتوي كلروفيلa، b، مجموع آنها، محتوي كاروتنوئيد و فعاليت آنزيم سوپراكسيد ديسموتاز(SOD) معني دار بود. براساس نتايج مقايسه ميانگين، تنش خشكي باعث كاهش محتوي كلروفيل هاي a و b و افزايش محتوي كاروتنوئيد شد، درحالي كه كاربرد قارج ميكوريزي Glomus intraradiaces در سطح نرمال و تنش خشكي باعث افزايش محتوي كلروفيل هاي a و b گرديد. همچنين ميزان فعاليت آنزيم سوپراكسيد ديسموتاز تحت تنش خشكي و كاربرد قارچ مايكوريزي افزايش پيدا كرد. براساس نتايج بدست آمده مي توان گفت كاربرد قارچ هاي ميكوريزي تا حد زيادي باعث بهبود صفات مهم بيوشيميايي شده، لذا كاشت نهال هاي ميكوريزي به عنوان يك دانش نوين ممكن است كيفيت جنگلكاري ها را افزايش دهد.