كاربرد مدل شرون لاوسون جهت ارزيابي وضعيت مديريت دانش در دانشكده علوم پزشكي نيشابور

Application of Sharon Lawson Model to evaluate the knowledge management in Neyshabur University of Medical Sciences

مديريت دانش در تلاش است با توليد، تسهيم و نگهداري دانش از مهارتها و ظرفيتهاي هر بنگاه اقتصادي يك مزيت رقابتي بسازد. يكي ازمهمترين دلايل اعمال مديريت دانش درآموزش عالي، كمك به اين موسسات براي يكپارچه سازي وانسجام دانش جديد با دانش قبلي است كه مي تواند به افزايش ارتباط بين كار و آموزش بيانجامد. اين بررسي با هدف ارزيابي سطح مديريت دانش در دانشكده علوم پزشكي نيشابور صورت پذيرفته است. تحقيق از نوع توصيفي و جامعه مورد بررسي كاركنان دانشكده علوم پزشكي نيشابور بود. از بين 1234 نفر كاركنان دانشكده علوم پزشكي نيشابور، حجم نمونه براساس جدول مورگان به تعداد 304 نفر و به صورت نمونه گيري تصادفي تخصيصي متناسب انتخاب گرديد. ابزارگردآوري اطلاعات براساس مدل مديريت دانش شرون لاوسون و پرسشنامه استانداردآن با 24 گويه بوده است. نظرخواهي از كاركنان دانشكده پزشكي نيشابور نشان داد، مديريت دانش در اين دانشكده از بعد توليد دانش، كسب دانش، سازمان دهي دانش، ذخيره دانش، انتشار دانش و كاربرد دانش به ترتيب 4/18%، 4/17%، 9/17%، 5/14%،6/26% و 1/18% قابل قبول است. به نظر مي رسد مديريت دانش در اين دانشكده نياز به بهبود و ارتقاء دارد. نتايج حاصل از تحقيق نشان داد كيفيت مديريت دانش در ابعاد توليد دانش، كسب دانش، سازماندهي دانش، ذخيره دانش و انتشار دانش در دانشكده علوم پزشكي نيشابور در سطح مناسبي قرار ندارد. بنابراين مي توان گفت سطح مديريت دانش در اين دانشكده نياز به بازنگري و توجه بيشتر دارد.

kills and capacities of business. One of the most important reasons to use the knowledge management in higher education is to help institutions for integration and coordination this new knowledge with previous knowledge to increase relation between work and education. The aim of this research is to evaluate the knowledge management in Neyshabur University of Medical Sciences. Methodology: This study was a descriptive research and the population was Neyshabur University of Medical Sciences employees. Between the 1234 employees of Neyshabur University of Medical Sciences faculty, the sample size determined according to Morgan Table (304 people) in the shape of random sampling proportional allocation. The data collection tool was Sharon Lawson model with 24 items in standardized questionnaire. Findings: To survey from Neyshabur University of Medical Sciences employees showed that the knowledge management in Neyshabur University of Medical Sciences in terms of knowledge production, knowledge earn, knowledge organization, knowledge reserve, knowledge dissemination and knowledge application were 18.4%, 17.4%, 17.9%, 14.5%, 26.6% and 18.1% respectively. It seems that the knowledge management in this faculty needs to be improved and promoted. Conclousion: The results of this research showed that the knowledge management quality in terms of knowledge production, knowledge earn, knowledge organization, knowledge reserve, knowledge dissemination and knowledge application in Neyshabur University of Medical Sciences faculty isn’t in good level and it needs to have more revision and attention.