بررسي ميزان تناسب محتواي كتاب درسي علوم تجربي پايه هفتم با مؤلّفه هاي خلّاقيت گيلفورد از منظر معلّمان علوم تجربي استان كردستان

اين تحقيق با هدف تعيين ميزان تناسب كتاب علوم تجربي پايه هفتم با مؤلّفه هاي خلّاقيت گيلفورد از منظر معلمان انجام يافته است . روش تحقيق حاضرتوصيفي – پيمايشي و از لحاظ هدف، كاربردي مي باشد. جامعه آماري پژوهش، كتاب علوم تجربي پايه هفتم وتمام معلّمان علوم تجربي شهر هاي استان كردستان بود . نمونه با استفاده از روش تصادفي طبقه اي انتخاب شد.براي گردآوري اطلاعات از يك پرسشنامه محقق ساخته 56 سؤالي استفاده گرديد. روايي پرسشنامه بر اساس نظرات اساتيد متخصّص در اين حوزه و نيز سر گروه هاي معلمان علوم تجربي برآورد گرديد و پايايي آن از طريق روش بازآزمايي، مقدار 86 /0 محاسبه شد. براي پاسخگويي به سؤالات از شاخص هاي آمار توصيفي وآزمون t مستقل استفاده شد. نتايج پژوهش نشان داد كه : بيشترين تناسب مؤلّفه هاي خلاقيت واگرا در كلّ كتاب به ترتيب: 1- سيالي2- اصالت 3- انعطاف پذيري و تناسب سطوح اعمال ذهني به ترتيب:1-تفكر همگرا 2- حافظه شناختي 3- تفگر واگرا 4- تفكر ارزشياب، مي باشد. بين ديدگاه معلّمان زن ومرد نسبت به ميزان تناسب مؤلفه هاي خلاقيت بكار گرفته شده در محتواي علوم تجربي پايه هفتم تفاوت معني داري وجود ندارد