شناسايي چالش هاي صادرات كالاهاي دانش بنيان و صنايع پيشرفته به كشورهاي آسياي ميانه(CIS)

پيوستن اقتصادهاي كوچك به سيستم تجارت جهاني، يكي از مباحث مطرح است. موضوعات مرتبط با كشورهاي كوچك، براي چندين دهه در ادبيات اقتصادي مورد بررسي قرار گرفته است. اين مقاله با بررسي چالش هاي صادرات كالاهاي دانش بنيان و صنايع پيشرفته به كشورهاي آسياي ميانه(CIS) از طريق طرح 5 فرضيه در جامعه آماري(شامل كليه صادركنندگان صنايع پيشرفته و دانش بنيان) و حجم450نفر از طريق پرسشنامه اي كه روايي آن از طريق تحليل محتوي و اعتبار آن با استفاده از نرم افزار مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج حاصله حاكي از آن است كه متغيرهاي استانداردهاي مورد تقاضاي بازار هدف، قوانين و مقررات صادراتي موجود و تشريفات زائد گمركي، روابط فرهنگي و خواهرخواندگي بين پايتخت كشورهاي مورد مبادله، ايجاد مراكز تجاري، شعبات، دفاتر و نمايندگي شركت هاي ايراني و استفاده از تعرفۀترجيحي و عدم وجود تفاهم نامه هاي تعرفۀترجيحي توانسته اند بيشترين تأثير را به صورت مستقيم بر متغير وابسته يعني صادرات كالاهاي دانش بنيان و صنايع پيشرفته به كشور هاي آسياي ميانه داشته باشد، هريك مي توانند به طور غيرمستقيم و متقابل بر يكديگر تاثيرگذار باشند. يعني استانداردهاي مورد تقاضاي بازار هدف مي تواند در ايجاد مراكز تجاري، شعبات، دفاتر و نمايندگي شركت هاي ايراني و استفاده از تعرفۀترجيحي نيز تاثيرگذار باشد.