شماره ركورد كنفرانس :
4721
عنوان مقاله :
غبار روبي از صلح پايدار همه جانبه
پديدآورندگان :
شمائي فرزان farzanshamaei@gmail.com مركز بين المللي توسعه صلح فرهنگ و عقلانيت
كليدواژه :
سكولاريته و شرك , فطرت وحدت حول مركز هستي بخش , دين , تئولوژي , تكثر , سياست , سوسيال دموكراسي , صلح همه جانبه پايدار.
عنوان كنفرانس :
اولين همايش بين المللي صلح پژوهي
چكيده فارسي :
صلح همه جانبه پايدار، گنج گمشده جهان است. تئوري هاي صلح دموكراتيك، توازن و گفتگوي اديان، صلح پايدار را به ارمغان نياورده اند. از ديدگاه اين نوشته، راهكار براي دستيابي به صلح همه جانبه پايدار در صورتي بنيادي مي شود كه با سرشت انسان ها در سراسر جهان مرتبط باشد يعني راهكاري جان و ذهن آشنا. هدف نوشته حاضر، ارائه چنين راهكاري مي باشد. بدين ترتيب سوالي كه اين نوشته سعي دارد پاسخي برايش بيابد اين است كه چرا دنيا روي صلح را نمي بيند؟ و چه مي شود كرد تا دنيا به صلح همه جانبه پايدار دست يابد؟ صلح نيست زيرا بشر ديدي سكولاريته به هستي پيدا كرده است و انواع مرزكشي هاي موجود در بين بشر و آثار مخربشان حاصل اين نگاه سكولار و شرك است. چكيده مقاله حاضر، در 5 بند ذيل ارائه مي گردد: 1. اكتشافات علوم فيزيك، شيمي، زيست شناسي و روانشناسي تاييد مي كند كه در واقع صلح همه جانبه پايدار، حقيقتا در جان هستي و بالتبع در جان انسان به شكل فطرت وحدت حول مركز هستي بخش(يعني دين) حقيقتا در جهان سرشته و جاري است و بنابرين تحقق دين، همانا تحقق صلح همه جانبه پايدار است ولي به سبب مختار بودن انسان و در غبار دين سازي تغلبي، دين –اين آب حيات و رهايي بخش- مدفون مانده است و انسان ديدي سكولاريته به هستي پيدا كرده است. بنابرين، جهان به شدت تشنه دين است و منتظر رها شدن دين در تماميت عرصه هاي زيست انساني به ويژه اجتماع و سياست است. 2. تماميت وجود انسان، ديني است يعني هم عرصه فردي وهم عرصه اجتماعي همزمان ديني هستند و بنابرين مشاركت سياسي آحاد مردم كه طبق تئوري صلح دموكراتيك لازمه تحقق صلح جهاني است(و به سبب عدم مشاركت سياسي توده هاي مردم است كه پاي اين تئوري مي لنگد)، در ذات دين نهفته است كه «سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ما» و تجربه زيسته پيامبران حاكي از آنست. بدين ترتيب دين توامان با دور كردن انسان از منيت ها و كشاندن او به سمت تعالي و علقه اجتماعي، توده هاي مردم را به عرصه مشاركت سياسي-اجتماعي و لذا تحقق صلح مي كشاند. بنابرين، با تحقق دين، ضمن اينكه تئوري صلح دموكراتيك صورت عملياتي به خود مي گيرد، نارسايي هاي آن هم اصلاح مي گردد. 3. دين، انسان را به درهم شكستن تمامي مرزكشي ها و تلاش براي برپايي جامعه متكثر حول مركز وحدت آفرين هستي بخش با نظام حكومتي واحد جهاني از نوع سوسيال دموكراسي فرا مي خواند جايي كه همه انسانهاي جهان براي يك هدف مشترك يعني در وحدت هستي انداختن خود و مصنوعات خود از جمله اجتماعشان، متناسب با استعدادهاي متفاوتشان تلاش مي كنند. لذاست كه چنين جامعه اي به عدالت منتهي مي شود يعني هر كس جاي خودش قرار مي گيرد و آرامش مي گيرد. اين همان چيزي است كه مطهري و ديويس انديشمندان مسلمان و مسيحي هر دو بر اين باورند. 4. با تحقق دين، صلح در فضايي وسيع تر طرح مي شود كه صلح همه جانبه پايدار يعني صلح انسان با انسان، انسان با طبيعت و هستي و انسان با خود همزمان تحقق مي يابد و بدينسان نه تنها از نسل كشي ها بلكه از آسيب هاي زيست محيطي نيز جلوگيري مي شود. 5. اين نوشته، نوري نوين به خدمات درماني موجود در جهان با نام «كليت نگري درماني»مي تاباند به اين معني كه ملهم از فطرت حول وحدت هستي بخش(يعني دين)، بر آنست كه انسان، موجودي يكپارچه مي باشد و لذا تماميت حضور انسان در هستي يعني جسم و روان و كنش اجتماعي و سياسي او، يعني نحوه زيست جسماني، روانشناختي و اجتماعي و سياسي بيمار يكجا رصد و توامان مورد مداخله درماني قرار مي گيرد تا صدمات حاصل از تجربه زيسته سكولارانه بيمار، مرهم گردد و بدينوسيله فرد روان رنجور بيگانه از خود و ديگران وطبيعت، مجددا در مدار طبيعي فطرت حول وحدت هستي بخش(يعني دين) آرام مي گيرد. نتيجه اينكه، اين نوشته براي تحقق صلح همه جانبه پايدار، جهانيان را به چيزي جان و ذهن آشنا يعني غبارروبي از دين آدرس مي دهد. نوشته حاضر، با هدف كمك به تحقق صلح همه جانبه پايدار، از نظريات بزرگواران خامنه اي، مطهري، جعفري، عبدالكريمي، ديويس و متفكران بزرگ تائو و بودا و ... سود جسته و سعي كرده است آجري بر روي آجرهاي قبلي اضافه نمايد.