شماره ركورد كنفرانس :
4884
عنوان مقاله :
پژوهش تطبيقي آرمانشهري در ايران باستان و آسياي جنوب شرقي در مقايسه با آرمانشهري اسلامي
عنوان به زبان ديگر :
Utopian comparative research in ancient Iran and Southeast Asia compared to Islamic utopia
پديدآورندگان :
سليماني عباس soleimani5555@yahoo.com دانشجوي دكتراي آينده پژوهي، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) قزوين.
كليدواژه :
آرمانشهر , ايران باستان , آسياي جنوب شرقي , آرمانشهر اسلامي , امام مهدي.
عنوان كنفرانس :
دومين كنفرانس ملي مديريت و مهندسي پيشرفت
چكيده فارسي :
آرمانشهري در دو حوزه ي جغرافياي تمدني ايران باستان و آسياي جنوب شرقي، گونه ايي متمايز و متفاوت است نسبت به آرمانشهري هاي تمدن مغرب زمين و تمدن اسلامي. هر چند اين مضمون به صورت پراكنده و متنوع در اساطير تا ادبيات، معماري تا آداب، مناسك تا هنر و ... وجود دارد؛ اما ايران باستان فاقد يك آرمانشهرپژوه و همچنين يك قرآنِ آرمانشهري شاخص است. بعد از گذر سه هزاره از تمدن ايران باستان، محصول و فرآورده ي خاصي به عنوان آرمانشهر پژوه و كتاب راهنما، به شكل جامع، مانع و يكپارچه حاصل نشده است. حال آنكه تنها بعد از گذر سه صده از ظهور اسلام و ورود آن به ايران، فيلسوفي بزرگ به نام فارابي، با اثر آراء اهل مدينه فاضله، به جهان معرفي مي شود. مقايسه ي آن سه هزاره با اين سه صده، نشان مي دهد نژاد ايراني در زمينه نظريه پردازي و طرح ريزي نظري آرمانشهري، از قابليت و استعداد به حد لازم و كافي برخودار نبوده است. اين به معني نقشِ كم رنگ ترِ هوش نژادي به نسبت هوش اعتقادي و ديني، در نظريه پردازي آرمانشهري ايران است. آسياي جنوب شرقي نيز، نوعاً فاقد آرمانشهري از جنس و سنخ آرمانشهري مغرب زمين يا تمدن اسلامي است. تمدن غرب و اسلام، آرمانشهري مبتني بر مباني انتزاعي و متافيزيكي طرح ريزي كرده است. فلسفه و جهان بيني آسياي جنوب شرقي، فاقد سازگاري با آرمانشهري از نوع انتزاعي و متافيزيكي است. لذا مقايسه ي تطبيقي مستقيم دو نوع آرمانشهري ايران باستان و آسياي جنوب شرقي، امكان پذير نيست زيرا هر دو حوزه ي جغرافياي تمدني در اين زمينه داراي نواقص بنيادي و ساختاري هستند. بنابراين صرفاً مي توان قياسي در مباحث غيرمستقيم شامل قوم شناسي، مهاجرت ها، جنگ ها، فرهنگ ها، آداب، رسوم، سنن، اساطير، ادبيات، هنر، معماري و ... انجام داد. اوج آرمانشهري در ايران باستان و آسياي جنوب شرق در دو مقوله خودنمايي مي نمايد: اول، تنها نجات و رهايي فردي، انفرادي و شخصي و نه البته جمعي، گروهي و اجتماعي؛ حال آنكه پيش نياز، پيش فرض و لازمه ي طرح ريزي و تحقق يك آرمانشهري؛ قائل بودن به اصالت توامان جمع و فرد است. دوم اينكه آرمانشهري در اين دو حوزه ي تمدني در حد منجي، موعود، هزاره و اسطوره تقليل يافته و بر مبناي يك منجي قهرمان انفرادي بنا شده است. اين در حالي است كه در تشيع همين رابطه ي منجي و مردم به شكل امام-امت يا پيشوا-پيرو است. اين به معناي تعاملي متقابل و توأمان فردي-جمعي است؛ يعني همزماني خودسازي و جامعه سازي كه مراد از آن، خود-جامعه سازي است. جامعه ي آرماني مهدوي، بر دو ركن فردي و اجتماعي بنيان نهاده شده است؛ پيرو خودساز و پيشواي جامعه ساز، و يا به عبارت بهتر، مأمومِ مصلح و امامِ مصلح كه حاصل آن امُت مصلح است.