شماره ركورد كنفرانس :
5139
عنوان مقاله :
ابتناي ابن سينا بر عالم نفس درگذر از كاركرد مفهوم خُلق و طرح اخالق مبتني بر خالق
پديدآورندگان :
جعفريان محمدهاني hani.jafarian@gmail.com دانشگاه تربيت مدرس، تهران، ايران
كليدواژه :
ابن سينا , عالم نفس , خُلق , فضيلت , خالق
عنوان كنفرانس :
همايش بينالمللي «انسانشناسي در حكمت ابنسينا»
چكيده فارسي :
ابن سينا قائل به وجود سه عالم ماده، نفس و عقل است. به تعبير بوعلي در فصل پانزدهم نمط نه اشارات، انسان علاوه بر عالم ماده، در طول حيات خود ميتواند در عالم نفس نيز استقرار يابد. حضور او در عالم نفس شناخت تازهاي را دربارۀ عالم و آدم براي انسان رقم خواهد زد. به عنوان مثال، او در رسالۀ عشق ماهيت خداوند را از سنخ عشق دانسته اما آن را شدت وجود معرفي ميكند. با اين تعبير، ماهيت خداوند از سنخ وجود است اما در فصل شانزدهم از نمط هشتم اشارات كه در آن به شرح آراي ساكنين عالم نفس مشغول است، عشق را چيزي ديگر ميداند. اگر براي ساكنين عالم نفس، عشق غير از وجود باشد، نزد ايشان ماهيت خداوند تغيير يافته و به تبع تغيير شناخت آنها نسبت به ماهيت خداوند، شناخت ايشان نسبت به همه چيز از جمله اخلاق نيز بايد تغيير كند. اين تغيير نگرش، سبب طرح اخلاق تازهاي براي ساكنين عالم نفس ميشود. ما در اين مقاله قصد داريم با تكيه بر اهميت عالم نفس در ايجاد اين تغيير نگرش، گذر ابنسينا از مفهوم خُلق به عنوان مفهومي پايهاي در اخلاق مرسوم، به مفاهيم پايهاي مطرح در اخلاق انفسي او را نشان دهيم. خلق ، ماهيتاً كيفيتي نفساني است. اين سنخ از كيفيات در صورت تكرار در انجام عملي اخلاقي براي نفس ايجاد شده و براي آن به مثابه فضيلت به شمار ميآيند. خلقيات پس از مرگ با نفس باقي مانده و رسيدن به سعادت يا كسب شقاوت براي نفس پس از مرگ، به كاركرد خاص آنها براي نفس باز ميگردد. ابنسينا با طرح رويكرد خاص ساكنين عالم نفس به عالم و آدم، مفهوم خلق را در اخلاق تازه مطرح خود كنار ميگذارد. متناسب با تعبير او در فصل پنجم از نمط نهم اشارات، براي انسان عارف بهشت و دوزخ مطرح نيست كه به واسطۀ آن خلق به عنوان وسيلۀ دست يافتن به آنها مطرح باشد. با كنارگذاشتن خلق به مثابه كيف نفساني، مفهوم فضيلت به عنوان مفهوم بنيادي در اخلاق مرسوم بوعلي از آن رو كه از سنخ خلقيات بوده و كيف نفساني است كنار گذاشته ميشود. اگر از مهمترين مختصات اخلاق فضيلت محور بوعلي عمل به اقتضاء قاعدۀ حد وسط است، در اخلاق تازه تأسيس، معيار عمل ذيل صرف توجه عارف به حق نخستين، تنها فرامين خداوند است. بخشندگي و رحمت مطرح در فصل ششم و فصل بيست و يكم از نمط نهم، عدالت نيست. در اينجا حتي كساني كه ذيل قوانيني عادلانه محكوم اند از شايستگي بخشوده شدن برخوردارند. مفهوم عادت در اخلاق مبتني بر فضيلت كه از تكرار آگاهانۀ عمل اخلاقي ايجاد شده و تضمين كنندۀ عمل بر طبق قواعد اخلاقي در وقت ناآگاهي است به واسطۀ هوشياري دائم ساكنان عالم نفس، مطرح شده در فصل دوازدهم از نمط نهم به چالش كشيده ميشود. نزد ايشان ناآگاهي اصلاً مطرح نميشود كه به تبع آن عادت به انجام عمل اخلاقي در وقت ناآگاهي راهگشا باشد. ابنسينا با تكيه بر عالم نفس در شرف تأسيس اخلاق تازهاي است.