چكيده فارسي :
نابرابري در جوامع بشري از جمله مسائل مناقشه برانگيزي محسوب مي شود كه ذهن بسياري از انديشمندان سياسي، اقتصادي و اجتماعي را به خود مشغول كرده است. بسياري از فلاسفه اين سوال را مطرح مي كنند منشأ نابرابري در ميان انسانها چيست؟ برخي نابرابري را نهاد طبيعي فرض مي كنند كه خارج از اختيار انسان است و برخي آن را معلول عمل انساني دانستهاند كه مبتني بر ضرورتهاي تكويني نيست با اين حال پرسش هاي بنيادين ديگري پيرامون مساله نابرابري مطرح مي شود، مثلا اينكه وظيفه ما در برابر نابرابري چيست؟ به زعم مقاله حاضر پرسش اخير براي ملاصدرا از اولويت بيشتري نسبت به پرسش سابق برخوردار است. صدرا بنا بر فلسفه متعاليه خود، عالم هستي را فعل خدا مي داند كه ويژگي هاي آن نشان از صفات و ويژگي هاي فعل خداوند دارد. وي موجـودات هسـتي را فعل حق تعالي و عين تجلي و ظهور اسما و صفات الهي، و صادر از نظام ربـاني دانسـته كـه بـه بركـت «عنايت الهي» داراي بهترين شكل ممكن هستند از اين نگاه لازمة قـول به عدل تكويني كه ممكن است نتيجه آن نابرابري هاي فاحش ميان صنوف انساني باشد اعتراف به خير بودن عالم هستي و به تعبير فلسفي، اثبـات «نظـام احسـن» اسـت. نتيجه تلقي هستي به نظام احسن اين است كه نمي توان خداوند را به كارهاي ناروا متهم كرد. مي بايست به فعل الهي ولو اينكه آن را در افق و ارتفاعي انساني ظالمانه بيانگاريم ايمان داشت و راضي بود چرا كه عدل اساس عمل خداوند است. با اين توصيف مقاله حاضر بنا دارد ذيل روش اكتشافي به نگاه و نظر ملاصدرا در مورد عدالت در عالم سياست و اجتماع با رويكرد هستي شناسانه عطف بر سياست بپردازد.