شماره ركورد كنفرانس :
2447
عنوان مقاله :
حلقه هاي مفقوده جهت كارآمد سازي نقشه راه
پديدآورندگان :
دادگر يداله دانشگاه شهيد بهشتي، تهران، ايران
تعداد صفحه :
21
كليدواژه :
آسيب هاي شناخت شناسي , حلقه هاي مفقوده , كارآمدي نقشه راه , استراتژي ها , فازهاي نقشه راه ,
سال انتشار :
1391
عنوان كنفرانس :
نقشه راه طراحي و تدوين الگو
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
يك پيش فرض اين نوشته آن است كه براي كارآمد سازي نقشه راه پيشرفت اسلامي- ايراني، ظرفيت كافي وجود دارد، اما در حال حاضر در اين ارتباط با نوعي شكاف توسعه اي عميق مواجه هستيم. اولين نقطه عزيمت در فاز اول حركت در تدوين نقشه راه كه هم پيامد متدلوژيك نقشه راه است، هم تئوري مربوطه آنرا تاييد مي كند و هم تجارب فراوان آنرا به اثبات رسانده اند، باور حقيقي به وجود مشكل است. اين پديده در بر گيرنده ابعادي وجود شناختي است كه هم پيوند معرفت شناسي خاص خود را دارد و هم مي تواند تاثير معني داري بر متدلوژي نقشه راه داشته باشد. دومين مؤلفه محوري در بهره دهي نقشه راه، فاز بندي و تدوين زير بخش هاي آن براي حل مشكل مورد نظر مي باشد. فاز اول نقشه مربوطه فراهم سازي مقدمات اساسي آن است. اين فاز شامل شفاف سازي هدف، تعريف قلمرو واقعي، ايجاد ذهنيت احساس نياز به حل مسأله براي تصميم سازان، فراهم سازي ابزارها و مكانيسم ها و ترسيم استراتژي هاي سازگار براي حل مسأله مورد نظر مي باشد. يك واقعيت آشكار ولي دردناك آن است كه ما مسلمانان ايراني: نخست مشكل واقعي را بطور دقيق شناسايي نمي كنيم. دوم وقتي مشكل را شناسايي مي كنيم تنها به قبول آن بسنده مي كنيم ولي آنرا باور نمي كنيم. سوم وقتي مشكل را باور مي كنيم در مرحله استراتژي ها، ارتباط فرايندها، و فراهم سازي بسترها و ابزارها، ناكارآمد هستيم. اينها خود سه مؤلفه اوليه كارآمد سازي نقشه راه هستند. چهارمين مؤلفه كارآمد سازي مفاد نقشه راه، اجرا، ارزيابي مستمر، پذيرش خطاها، حل و فصل دشواري ها و تدوين نقشه راه براي عملياتي ساختن فاز بعدي است. بي توجهي دست اندركاران اسلامي- ايراني موجب شده كه چنين فرايندي عمل نشود. و آنگهي يك دشواري معرفت شناختي به همراه تأثيرات روان شناختي خاص در ذهنيت مديران ارشد وجود دارد كه آسيب خاص خود را به كارآمدي نقشه راه مي رساند. اين دشواري همان خلط جايگاه عاقل و معقول از يك سو و خلط هسته ها و پوسته ها از سوي ديگر است . به اين صورت كه اول دست اندركاران بدون داشتن شرايط لازم، خود را بر راه و آرمان منطبق مي دانند. در اينكه آرمانهاي اصيل اسلامي- ايراني بزرگ و كم نظيرند شكي نيست، اما انديشه و عمل ما مدعيان و قافله سالاران اين راه لزوماً بر آن آرمانهاي اصيل انطباق ندارد. اگر دين ما و تمدن ما فوق العاده است، ما فوق العاده نيستيم. البته اگر بصورت طبيعي و واقعي راهبانان به درجه اي برسند كه بر راه منطق شوند، بسيار عالي است و اين در راستاي اتحاد واقعي عاقل و معقول است كه كارساز و راهگشا است. دوم اينكه دست اندركاران اصلي عملاً بهاي لازم براي تحقق اهداف و هسته هاي اصيل مورد توجه دين قائل نمي شوند، اما بر طمطراق پوسته ها و ابزارها افتخار مي كنند. اين در حالي است كه مضمون دعاي صاحب شريعت و تقاضاي او از خداي بزرگ آن است كه: به ما ابر پاييزي عطا فرما [كه پر باران و مايه دار است] و نه ابر بهاري [كه طمطراق دارد و كم مايه [1]]. به عقيده من تا اين ملاحظات وجود شناختي، معرفت شناختي و روش شناختي دقيقاً عملياتي نشود و آسيب هاي مربوطه حل و فصل نگردد، تدوين نقشه هاي راه يكي پس از ديگري نا موفق بوده، از ارتباط كارآمدي تنها عنصر هزينه را در بر خواهند داشت. به تعبير ديگر صاحب شريعت، چه بسا روزه هايي كه تنها گرسنگي اش براي روزه داران باقي مي ماند . گذشته از اينها آثار روان شناختي اين خلط وجود شناختي و معرفت شناختي بسيار فراگير خواهد بود. پس از حل دشواري هاي فوق است كه استراتژيست ها فاز پاياني نقشه راه را تدوين مي كنند. چون راه عظيم است و راه بان اصلي هشيار (انٌ الله بصير بصير)، كارآمدي نقشه راه، تطابق معني دار راه و رهرو را مي طلبد كه شدني است ولي تا كنون نشده است. به نظر من بي توجهي به اين ملاحظات، حلقه هاي مفقوده كارآمد سازي نقشه راه هستند. اين مقاله به تبيين اين گونه آسيب هاي نقشه راه مي پردازد و بسته خود را براي كارآمد سازي نقشه مربوطه پيشنهاد مي كند.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت