تئوري معرفت عاميانه اكثريتي

زندگي اجتماعي آدميان بر مبناي معرفت وآگاهي بنا شده است.چرا كه شروع زندگي اجتماعي ويا روابط شغلي ويا روابط صميمانه متكي به معرفت وشناخت افراد از اين نوع از روابط است.اين معرفت هم مي تواند همراه با مهرباني وادب وصلح وعدالت همراه باشد وهم مي تواند درگيري ودشمني ونابساماني ايجاد كند.بواقع مي توان گفت كه خطرات وآسيب هايي كه يك معرفت ويا يك انديشه وسخن مي تواند بوجود آورد،تقريبا غيرقابل گذشت است.چرا كه يكي سخن مي گويد كه از زبان وتفكر اوسراپا آرامش ومحبت ودوستي وعدالت وآزادي خواهي وظللم ستيزي فوران مي كند ودر مقابل يكي سخنش يكسره جنگ ودرگيري وخشونت وكينه ونفرت است.همه اين نوع تفكرات اعم از صلح ودوستي ويا جنگ وخونريزي به اين قضيه بر مي گردد كه،محيط وشرايط اجتماعي ويا انديشه وتفكر فرد گوينده از كدام يك از اين دو نوع تفكر وانديشه ساختار گرفته باشد.تفكر مهربانانه ودوستانه وعلمي نتايج دوستانه ومهربانانه وعلمي وتفكرجنگ ودرگيري وخشونت نتايجي غير از دشمني ودرگيري دربر نخواهد داشت.از اينرودر اينجا تئوري معرفت عاميانه اكثريتي وارد اين جريان وتجزيه وتحليل آن مي شود.اين تئوري معتقد است كه اكثريت افراد جامعه تحت تاثير افكار وانديشه ها ونگرش هاي محيطي ويا عاميانه هستند.يعني اينكه اكثريت افراد جامعه دنبال تئوري پردازي وخلاقيت وتحليل انديشه ها ونگرش ها نيستند،آنها علي الاغلب از هر انچه كه از بيرون ويا محيط دريافت مي كنند،پيروي مي كنند.حال اگر اين محيط،محيطي علمي انساني ارزشي وسرشار از دوستي ومحبت وگذشت ووفاداري باشد،آنها هم از اين اطلاعات ونگرش ها پيروي مي كنند،واگر محيطي لبريز از دشمني ونفاق وكينه وريا باشد،قاعدتا آنها هم به همان سو مي روند.لذا تئوري معرفت عاميانه اكثريتي مي خواهدبگويد حال كه اكثريت افراد شناخت ومعرفتشان تابع محيط وبه عبارتي عاميانه است،بايد بدانيم كه نوع انديشه ومعرفت هايي را كه در جامعه رواج مي دهيم تاثير سرنوشت سازي بريك جمع ويا جامعه اي دارد.چرا كه مردم قاعداتا تحت تاثير افكار بيروني ومحيطي هستند.